85
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

تعيين و حالت ابهام گويى) ، مأمون و مورد اعتماد است . اين قول به ابوحنيفه نسبت داده شده است ۱ و برخى از حنفيه ، قبول كردن را مقيّد به موردى دانسته اند كه فرد تعديل شده به اين كيفيت ، از رجال سه قرن اوّل باشد و اين به جهت حديثى است كه در فضيلت رجال سه قرن اوّل از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است . ۲
ج) برخى از محقّقان (مانند امام الحرمين جوينى / 418 ـ 478) ، ۳ تفصيلْ قائل شده و گفته اند كه اگر تعديل به گونه مبهم از سوى مجتهدى مانند مالك و شافعى صورت بگيرد ، در حقّ كسانى كه در مذهب خود از او تقليد مى كنند ، كفايت مى كند و براى ديگران كفايت نمى كند . ۴

مبحث دوم : نشانه هاى جرح راوى

جرح راوى از نظر جمهور محدّثان و علما ، به همان راه هاى اوّل و دوم و سومى كه عدالت راوى ثابت مى گرديد ، ثابت مى شود ۵ ، جز آن كه على رغم ظاهر عبارات علما در كتاب هاى مصطلح الحديث ، در ثبوت جرح راوى به قول يك نفر ، هيچ گونه اختلافى بين اهل علم و حديث وجود ندارد ، به خلاف اثبات عدالت راوى كه چنان كه پيش تر گفته شد عدّه اى معتقد به عدم اثبات آن به قول يك نفر شده اند . توضيح مطلب آن كه ابن صلاح ، به هنگام طرح اختلاف علما در اثبات

1.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۳۸ .

2.قواعد فى علوم الحديث ، ص۲۱۵ .

3.ابو المعالى عبد الملك بن عبد اللّه بن يوسف جوينى نيشابورى ، فقيه ، متكلّم و از علماى اصول بوده است (ر . ك : العبر ، ج ۳ ، ص ۲۹۳ ؛ طبقات الشافعية ، اِسنوى ، ج ۱ ، ص ۴۰۹) .

4.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۳۹ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۶۹ .

5.راه اوّل ، «بررسى احوال و كردار راوى» بود . راه دوم ، «تصريح دو عادل بر عدالت راوى» بود كه در بحث فعلى مى شود : «تصريح دو عادل بر جرح راوى» و صراحت در جرح ، فقط به معناى استعمال الفاظ صريح جرح ، مانند «ضعيف» نيست ، بلكه در مواردى سبب جرح نيز بايد ذكر شود كه إن شاء اللّه ، تفصيل آن را در مانع سوم از بحث «موانع پذيرش جرح» ذكر خواهيم كرد . راه سوم نيز «شهرت داشتن به عدالت» است كه در بحث فعلى مى شود : «شهرت داشتن به جرح» .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
84

اين حديث ، و احتجاج عالم در مقام فتوا و يا حكم به آن و يا استشهاد وى به آن حديث به هنگام عمل بر وفق مقتضاى آن دانسته است . ۱
ليكن با دقّت در آنچه كه پيش از اين در بيان اجمال عمل عالم گفته شد ، به خوبى مى توان دريافت كه حتى با وجود چنين شرايطى ، باز هم اين طريقه ، بيان كننده عدالت راوى نيست . ۲
9 . تعديل به ابهام . مراد از اين طريقه آن است كه آيا اگر راوى اى ثقه ، بدون ذكر نام كسى كه از وى روايت كرده ، او را تعديل كند ، مثل آن كه بگويد : «حدّثنى الثقة» ، مى توان آن را براى تعديل آن شخص (يعنى مروى عنه) ، كافى دانست و روايت او را پذيرفت يا نه؟ در اين زمينه ، سه نظريه ابراز گرديده است :
الف) اغلب محدّثان و علما ، اين نوع از تعديل را كافى ندانسته اند ، گرچه راوىِ ثقه بگويد : «كلّ من رويت عنه ثقة و إن لم أسمه ؛ هر كس كه من از او روايت كنم ، ثقه است ، اگر چه نامش را نبرم» ؛ زيرا ممكن است كسى كه به اين طريق ، توسط راوىِ ثقه تعديل شده است ، در صورت فاش شدن نامش نزد ديگران ضعيف و مجروح باشد ؛ بلكه ذكر نكردن نام وى موجب ترديد شده ، احتمال مجروح بودن وى را تقويت مى كند . ۳
ب) در مقابل قول ياد شده ، برخى گفته اند همان گونه كه اگر عادل مزبور ، نام كسى را كه از او روايت كرده (يعنى مروى عنه) ذكر كند ، تعديل وى پذيرفته مى شود ، تعديل به كيفيت مزبور نيز كافى است و خبرى كه چنين راوىِ مبهمى نقل كرده ، پذيرفته مى شود ؛ زيرا راوىِ تعديل كننده ، در هر دو حالت (يعنى حالت

1.الباعث الحثيث ، ص۹۸ .

2.براى اطّلاع بيشتر ، ر .ك : مقدمة ابن الصلاح ، ص۸۹ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۷۱ ـ ۱۷۲ ؛ فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۴۱ ـ ۳۴۲ .

3.الكفاية فى علم الرواية ، ص۹۲ ؛ مقدمة ابن الصلاح ، ص۸۸ ؛ فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۳۸ ـ ۳۳۹ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۶۹ ؛ فتح المنان بمقدمة لسان الميزان ، ص ۲۱۲ .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 43402
صفحه از 298
پرینت  ارسال به