تعيين و حالت ابهام گويى) ، مأمون و مورد اعتماد است . اين قول به ابوحنيفه نسبت داده شده است ۱ و برخى از حنفيه ، قبول كردن را مقيّد به موردى دانسته اند كه فرد تعديل شده به اين كيفيت ، از رجال سه قرن اوّل باشد و اين به جهت حديثى است كه در فضيلت رجال سه قرن اوّل از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است . ۲
ج) برخى از محقّقان (مانند امام الحرمين جوينى / 418 ـ 478) ، ۳ تفصيلْ قائل شده و گفته اند كه اگر تعديل به گونه مبهم از سوى مجتهدى مانند مالك و شافعى صورت بگيرد ، در حقّ كسانى كه در مذهب خود از او تقليد مى كنند ، كفايت مى كند و براى ديگران كفايت نمى كند . ۴
مبحث دوم : نشانه هاى جرح راوى
جرح راوى از نظر جمهور محدّثان و علما ، به همان راه هاى اوّل و دوم و سومى كه عدالت راوى ثابت مى گرديد ، ثابت مى شود ۵ ، جز آن كه على رغم ظاهر عبارات علما در كتاب هاى مصطلح الحديث ، در ثبوت جرح راوى به قول يك نفر ، هيچ گونه اختلافى بين اهل علم و حديث وجود ندارد ، به خلاف اثبات عدالت راوى كه چنان كه پيش تر گفته شد عدّه اى معتقد به عدم اثبات آن به قول يك نفر شده اند . توضيح مطلب آن كه ابن صلاح ، به هنگام طرح اختلاف علما در اثبات
1.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۳۸ .
2.قواعد فى علوم الحديث ، ص۲۱۵ .
3.ابو المعالى عبد الملك بن عبد اللّه بن يوسف جوينى نيشابورى ، فقيه ، متكلّم و از علماى اصول بوده است (ر . ك : العبر ، ج ۳ ، ص ۲۹۳ ؛ طبقات الشافعية ، اِسنوى ، ج ۱ ، ص ۴۰۹) .
4.فتح المغيث ، السخاوى ، ج۱ ، ص۳۳۹ ؛ تدريب الراوى ، ج۱ ، ص۱۶۹ .
5.راه اوّل ، «بررسى احوال و كردار راوى» بود . راه دوم ، «تصريح دو عادل بر عدالت راوى» بود كه در بحث فعلى مى شود : «تصريح دو عادل بر جرح راوى» و صراحت در جرح ، فقط به معناى استعمال الفاظ صريح جرح ، مانند «ضعيف» نيست ، بلكه در مواردى سبب جرح نيز بايد ذكر شود كه إن شاء اللّه ، تفصيل آن را در مانع سوم از بحث «موانع پذيرش جرح» ذكر خواهيم كرد . راه سوم نيز «شهرت داشتن به عدالت» است كه در بحث فعلى مى شود : «شهرت داشتن به جرح» .