حديث پژوهی در غرب - صفحه 27

بودند كه كامل تر و دقيق تر از شيوه اتكا بر متن حديث يا جوامع حديثى باشد. همچنان كه پيش تر اشاره شد، شاخت در تلاش هاى خود كوشيد، در كنار بررسىِ متن حديث، از سند آن نيز در تاريخ گذارى استفاده كند. در همين دوره، يوهانس كرامرز با رجوع به شيوه اى كه پيش تر در قرن نوزدهم از سوى كسانى چون آلويز اشپِرِنِگر به كار رفته بود، كوشيد تركيب متوازن و جامع ترى از اين دو روش ارائه كند.
كرامرز در مقاله تقريبا فراموش شده اى ـ كه به زبان فرانسوى نگاشته است ـ دوازده صورت مختلف از حديثى منسوب به پيامبر را با مقايسه متون و سندهاى هر يك از آنها تجزيه و تحليل مى كند. وى به دقت تمام ارتباط هاى درونىِ متون و سندهاى اين روايات را استخراج مى كند و از اين راه، نتايجى بسيار جامع در باب خاستگاه و تطوّراتِ حديث مورد بحث و عناصر اصلى متن آن به دست مى آورد. قريب 25 سال بعد، يوزف فان اِس با استفاده از روشى مشابه، به بررسى منشأ رواياتِ قضا و قدر پرداخت. وى در فصلِ نخست كتابِ در كشاكش حديث و كلام، رهيافتى مركب از تحليل متن و سند را تشريح، و اشكالات اين روش را بررسى مى كند.
در جانب ديگر، مايكل كوك در بررسى انتقادى خود از كتاب فان اِس، ضمن مردود شمردن اين روش، چنين استدلال مى كرد كه احتمال مجعول بودن سند روايت، به سبب پديده تكثير اسانيد، مانع از به كارگيرىِ آن در تاريخ گذارى روايات مى شود. بعيد نيست انتقادات فرضى، انتزاعى و كلىِ مايكل كوك از روش فان اِس، و آلمانى بودن كتاب فان اِس سبب شده باشند اين روش پشتيبانانِ زيادى پيدا نكند.
اما رهيافتِ كرامِرز و فان اِس بار ديگر، در اواخر دهه 1980 م، از سر گرفته شد. گِرِگور شولر به بررسى محتوا و سند رواياتِ جواز و عدم جوازِ كتابت حديث پرداخت. لورنس كُنراد يكى از احاديث ملاحم آخر الزمان را تجزيه و تحليل كرد، و هارالد موتسكى در بررسى مبادى فقه اسلامى، به كاوش در چندين حديث فقهى از اين منظر پرداخت. ماهر جرّار نيز در مقاله مهمى ـ كه درباره مفهوم شهادت در جهاد و ارتباط آن با حوريان بهشتى تأليف كرده ـ نقطه شروع كار خود را شمارى از روايات موجود در مجموعه منسوب به عبداللّه بن مبارك (م 181 ق) قرار داده، كوشيده است با بررسى اَسناد روايات و مقايسه متون مختلف آنها از نظر ساختار و مضمون، تاريخ پيدايش اين روايات را به دست آورَد. وى همچنين با بررسى روايات مشابه ـ كه در كتاب هاى حديثى متأخر آمده ـ توانسته است سير تحولات بعدىِ اين دسته روايات در قالب يك نوع ادبى را نشان دهد.
در پاره اى از ديگر مطالعات جديد، به موضوع تفاوت هاى متنى و سندىِ روايات توجه شده است؛ مثلاً در مقاله اُرى رُبين درباره روايت فقهىِ «الوَلَد لِلفِراش»؛ كتاب لودويگ اَمان در باب خنده و شوخى در اسلام، پژوهش فرانتس رُزِنتال در حديثِ اُم زَرع، تحقيق ماركو شُلِر در روايات تفسيرى

صفحه از 29