حديث پژوهی در غرب - صفحه 6

صرفا متأثر از حافظه ناقلان نبود، بلكه تمايلات و غرض ورزى هاى پنهان نيز بدان سمت و سو مى بخشيد. اين بدان معناست كه تحولات جامعه اسلامى شرايطى پديد آورده بود كه در چگونگى فهم و نقل ناقلان نسبت به رواياتى كه دريافت مى كردند، ناخودآگاه تأثير مى گذاشت . دوم آن كه منازعات سياسى و مذهبى موجود در جامعه زمينه را براى دستكارى در احاديث موجود و جعل روايات جديد مهيا مى ساخت.
محققان غربى، نخستين بار، صرفا از طريق بررسى هاى انتقادى شان در منابع اسلامى نبود كه دريافتند ميراث حديث اسلامىِ شكل گرفته در آغاز قرن سوم هجرى آميخته اى از روايات صحيح، محرّف و جعلى است، آنان كار خود را بر روش هاى انتقادى نقد حديث در ميان مسلمانان متقدم بنا كردند، كه خود پيش تر به تحقيق در مسئله وثاقت حديث پرداخته، براى تمايز احاديث صحيح از ديگر موارد تحريف شده و جعلى، روش هايى مخصوص به خود ابداع كرده بودند . با اين همه، اين شيوه نقد حديث، به نظر محققان غربى، بيشتر به بررسى سلسله اسانيد و راويان ذكر شده در آنها مى پرداخت و به تحقيق در شواهد درونىِ متن روايات كمترين توجهى نداشت . برخى از مؤلفان غربى به دستاوردهاى علماى اسلامى در اين زمينه به ديده اعجاب مى نگريستند، اما جملگى اتفاق نظر داشتند كه شيوه نقد حديث در ميان مسلمانان به قدر كافى سختگيرانه نبوده، تنها نتيجه آن پيدايش مجموعه هايى از احاديث با درجه هاى مختلف وثاقت [موثق، حسن و ضعيف] بوده است .
اگر بنا به تصور رايج، پديده جعل حديث به فاصله كوتاهى پس از رحلت پيامبر آغاز شده باشد، ديگر شناخت روايات جعلى تنها از طريق بررسى اتصال اسانيد و وثاقت ناقلانشان ميسر نخواهد بود؛ به علاوه، مصونيت گروهىِ صحابه از نقد و نيز خوددارى محدثان از بررسى هاى عقلانى ـ كه محتواى احاديث را فارغ از باورهاى مذهبى تحليل كند ـ مانع از پيدايش روشى نتيجه بخش در نقد حديث گرديد. در نتيجه، نخستين نسل از حديث پژوهان غربى شمار احاديث صحيح موجود در به اصطلاح «جوامع صحيحه» را بسيار كمتر از علماى اسلامى برآورد مى كردند ؛ از وايل، ميور و دوزى گرفته، كه حداكثر نيمى از احاديث را اصيل مى دانستند، تا فُن كِرِمِر، كه تنها چند صد تا را واقعى مى شمرد. از اين رو، اينان اظهار مى داشتند كه وظيفه نقد حديث در دوره جديد آن است كه اندك احاديث صحيح را از ميان هزاران مورد جعلى جدا كند؛ اما اغلب خودشان اين امر را پى نگرفتند و روشى براى دستيابى به اين هدف پيش ننهادند.
در اولين مطالعات غربى انتشار يافته ميان سال هاى 1850 تا 1875 م، پرسش هاى اصلى ـ كه تحقيقات جديد تا روزگار حاضر را نيز به خود مشغول كرده ـ پرسش هايى قديمى بودند: كى، چگونه و چرا اين نوع خاص از احاديث پديد آمد؟ چگونه انتقال يافتند؟ ميزان وثاقت آنها چه اندازه است؟ تا چه اندازه و از چه راهى مى توان آنها را همچون منبعى در مطالعات تاريخى ـ انتقادى جديد به كار گرفت؟ چه روش هايى ما را قادر مى سازند احاديث صحيح را از روايات تحريف شده و مجعولات متأخر

صفحه از 29