حديث پژوهی در غرب - صفحه 8

اختلاف ميان حاكمان اموى و عالمان «متقى» سبب توليد رواياتى شد كه اين دسته از عالمان با آنها دنياى مذهبى خود را مى ساختند و آن را به پيامبر و خلفاى راشدين نسبت مى دادند. حاكمان اموى در واكنش به اين مخالفت ها، با همين شيوه به مقابله پرداختند و سياست هاى خود را به كمك احاديثى مشروعيت بخشيدند كه عالمان طرفدارشان به نفع آنها مى ساختند. از همين جا، احاديثى پديد آمدند كه خروج عليه حاكمان بنى اميه و اصول سلطنتى آنها را تأييد مى كرد و در مقابل، احاديثى ساخته شدند كه ضمن پشتيبانى از حكومت بنى اميه شورش عليه ايشان را تحريم مى كردند.
سياست دينى عباسيان، پس از به قدرت رسيدن، آن بود كه به گسترش مطالعات مذهبى و فقهى، و به دنبال آن به مطالعه و توليد حديث تحرك تازه اى بخشند . همچون دوره بنى اميه، وابستگى شخصى عالمان به حاكمان در زمان خلفاى عباسى سبب پيدايش رواياتى با رنگ و بوى سياسى شد . در احاديث منسوب به پيامبر و صحابه، حتى تعابيرى مرتبط با اختلاف نظرهاى مكاتب و علماى اسلامى را مى توان يافت؛ مثلاً اختلافات ميان اهل رأى ـ كه آرا و نظريات خود را تعليم مى دادند ـ و اهل حديث ـ كه روايات را تعليم مى دادند ـ و نيز اختلاف نظر ميان مراكز علمى مختلف اسلامى در مسائل فقهى .
افراد و گروه هاى مختلف در رقابت هاى فردى و جناحى خود، از حديث بهره مى گرفتند كه عمده اين رقابت ها ريشه در نزاع هاى شخصى، وابستگى هاى قبيله اى و پيمان هاى منطقه اى داشتند . افزون بر اين، گلدتسيهر نشان مى دهد اين اختلافات به خودى خود، و به تنهايى، سبب ظهور احاديث ساختگى نبوده اند؛ قصه هاى شگفت و پُرشور را اغلب از آن رو از زبان پيامبر و صحابه نقل مى كردند كه نكته اى اخلاقى را بيان كنند يا به حكمت هاى آموزنده و اخلاقى حجيت و اعتبار دهند .
نوشته هاى گلدتسيهر در باب حديث، تأثير بسيارى بر اسلام شناسى غربيان گذاردند و آنان همواره به ديده اعجاب و تحسين فراوان بدانها نگريسته اند . با اين همه، محققان بعدى تفسيرهاى متفاوتى از نتايج كار وى به دست داده اند. برخى پنداشته اند وى ديدگاه آنان مبنى بر عدم اصالت و وثاقت مجموعه احاديث متداول در قرن سوم هجرى را تأييد مى كند، اما همينان در ادامه كار خود مى پنداشتند كه در اصل، احاديث صحيح يا رواياتى با ريشه تاريخى صحيح وجود داشته كه كشف اين دسته از روايات وظيفه دانشمندان تاريخ است . ديگران موضعى افراطى تر برگرفتند و از مطالعات گلدتسيهر اين مبناى روش شناختى را استنتاج كردند كه حديث را، بايد به طور كلى، ساختگى دانست؛ بدين معنا كه حديث دقيقا به همان مرجعى كه بدان منتسب است، باز نمى گردد .
برداشت هاى متفاوت از مطالعات گلدتسيهر، به طور خاص، نتيجه تناقضات درونى در كار وى بود . از يك سو، وى ادعا مى كرد كه در باب مجموعه اصلى احاديث منقول از پيامبر و صحابه هيچ سخنى با قطع و يقين نمى توان گفت و اين كه قسمت عمده روايات منتسب به ايشان صرفا بازتابى از تحولات مذهبى، سياسى و اجتماعى هستند كه مشخصه روشن دو قرن نخست پس از اسلام

صفحه از 29