حكم روايت صحابه از اسباب نزول - صفحه 53

وى هم چنين معتقد است:
هيچ عرصه اى براى اجتهاد در اسباب نزول گشوده نيست و منظور از اجتهاد اين است كه قصه ها و اسباب را نقل كند و روايت صحيح را برگزيند ، و اجتهاد درباره راه شناخت نزول با قبول يا رد بعضى روايات، اشكالى ندارد. ۱
بنابر اين، روايات اسباب نزول از يك سو اجتهاد راويان است كه به معناى تلاش براى كشف ارتباط ميان نصوص و حوادث است؛ يعنى تطبيق حوادث و رويدادها بر آيات قرآنى مناسب آن، نه خلق حادثه ، و چه بسا ايشان در تطبيق خود به خطا رفته باشند. البته بايد توجه داشت كه خطا در اجتهاد به معناى نادرستى و برساخته بودن اصل واقعه نيست . از سوى ديگر ، هم چون ساير ميراث هاى حديثى ما در كشاكش جدال هاى فردى و سياسى و... دستخوش جعل و تعريف شده است.

2 . حكم روايات اسباب نزول

پيش از اين بيان شد كه به نظر بسيارى از دانشوران تنها راه دستيابى به اسباب نزول، نقل است و اجتهاد در اين باره به نحوه گزينش و اختيار اخبار و روايات مناسب با آيات بازمى گردد.
ابوحيان اندلسى مواردى را كه مفسر بدان محتاج است ، برشمرده و نوشته است:
سبب نزول و نسخ ـ كه بايد از راه نقل صحيح از پيامبر صلى الله عليه و آله اخذ شود ـ جزو علم حديث است. ۲
سيوطى نوشته است:
الذى من ذلك قليل جدا بل أصل المرفوع منه أى المتصل الإسناد ألى النبىّ صلى الله عليه و آلهفى غاية القلة. ۳
عمادالدين رشيد رواياتى را كه در آن از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آشكارا در سبب نزول آيه اى مطلبى آمده است، ذيل عنوان مرفوع صريح آورده و فقط به دو مورد اشاره كرده و البته مدعى حصر در اين دو مورد نشده است. ۴ اما از همين دو مورد، در مورد اوّلى ـ كه ذيل آيه 3 سوره نور درباره لعان است ـ واحدى و ديگران در كتب خود، از نبى اكرم صلى الله عليه و آله ، به طور صريح ، در گزارش سبب نزول چيزى نياورده اند. ۵
پس از پيامبر صلى الله عليه و آله بهترين منبع صحابيان هستند. صحابه جمع صاحب ۶ ، به معناى ملازم، همراه و معاشر آمده است و در اصطلاح به كسى صحابى مى گويند كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را در حال اسلام

1.همان.

2.البحر المحيط، ج ۱، ص ۶ .

3.الإتقان، ج ۴، ص ۱۸۱.

4.اسباب النزول و أثرها، ص ۳۲۶ .

5.همان ، ص ۳۲۶ ؛ لباب النقول، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳ ؛ الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۹۴.

6.ابن اثير نوشته است: «فاعل بر فعاله جمع بسته نمى شود ، مگر همين يك كلمه» .(النهاية فى غريب الأثر، ج ۳، ص ۱۲) .

صفحه از 70