بعضى چاه ها بنهادند در زير سنگى، و رسول از آن بيمار شد و موى او بريزيد ، تا در خواب بديد كه: دو فريشته با يكديگر بگفتند بر بالين او و او مطّلع شد بر آن. و امير المؤمنين على را و زبير عوّام را بفرستاد تا بر آوردند و آن بندها بگشاد، و هر گاه كه بندى بگشاد سبك تر مى شد. چون بندها تمام بگشاد، جمله رنج بر خاست و نيك شد.
اين را اصلى نيست، براى آن كه (1: مخالفت با عقل ) مخالف ادلّؤ عقل است، و (2: مخالفت با قرآن)نيز اگر تسليم كنند كه در حقّ جز رسول به ايهام رنجى برسانند، در حقّ رسول نشايد، براى آن كه مشركان در حقّ رسول به دروغ اين طعن زدند و گفتند: «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلّا رَجُلًا مَسْحُوراً» ، پس آن طعن راست شود. (3: مخالفت ويژگى هاى خاص پيامبران الهى ) دگر آن كه مسحور مخبّل باشد و ناقض عهد و مؤوف، و اين بغايت تنفير بود.
(4: تأويل آن به وجه صحيح ) امّا اگر گويند: جهودان از اين معنى چيزى كردند، و لكن اثرى نبود آن را و خداى رسول را بر آن اطّلاع داد تا اين حديث آشكارا كرد بر ايشان، اين روا باشد و در اين نوعى معجز باشد از اخبار به غيب. امّا بيرون از اين روا نباشد از اين وجوه كه گفته شد. ۱۲ . وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ،
عايشه گفت: رسول صلى الله عليه و آله يك شب اشارت كرد به ماه و گفت: هذا الغاسق إذا وقب فتعوذي باللّه منه ؛ اين غاسق است پناه به خداى ده از او. ابو هريره گفت: الغاسق، النجم إذا طلع. عبد اللّه عبّاس و حسن و مجاهد و قتاده و محمّد بن كعب گفتند: يعنى الليل، از شرّ شب چون در آيد. ابن زيد گفت: ثريّا إذا وقع، چون بيوفتد.
و تأويل اين اقوال آن باشد: كه رسول صلى الله عليه و آله از جهت وحى مطّلع شده باشد بر آفاتى و امراضى كه آن سال خواست بودن عند طلوع بعض النّجوم. ۲۳ - وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها-... ،
آنگه خداى تعالى حكايت كرد فعل ايشان را كه زليخا به يوسف همّت كرد و يوسف نيز همّت كرد به زليخا، أمّا أصحاب حديث و حشويان گفتند: شيطان بيامد و يك دست بر پهلوى اين نهاد و يك دست بر پهلوى آن دگر، و ايشان را جمع كرد در يك خانه، و چون ايشان با يك ديگر حاضر آمدند، زليخا چندانى مراودت و مخادعت كرد و تضرّع و لابه كه يوسف را نرم كرد و يوسف اجابت كرد او را و عزم كرد بر معصيت. و همّت هر دو را بر يك وجه تفسير كردند و آن عزم است. گفتند: هر دو بر معصيت عزم درست كردند و يوسف عليه السلامجلس منها مجلس الخائن، أو از زليخا آن جا بنشست كه جاى خيانت كنندگان و جاى زانيان باشد و كار ميان ايشان تا حلّ سراويل برسيد و چون يوسف عزم درست كرد بر معصيت و خواست تا با او خلوت كند، خداى تعالى برهانى به او نمود، و آن برهان را
1.تفسير روض الجنان و روح الجنان ، ج ۲۰، ص ۴۷۴.
2.همان ، ص ۴۷۳.