يعنى حالت جنابت و حالت قضاى حاجت - حق تعالى گفت: اذكرني على كلّ حال.
امّا تأويل اين خبر سؤال ممتنع نبود كه از زبان قوم باشد، چنان كه: أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ ...، و تفسير:انا جليس من ذكرني، مبالغت باشد در علم به احوال بندگان. ۱۸ . وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ،
بدان كه آنچه قصّاص جهّال آوردند از وجوهى و اخبارى در تفسير اين آيت از آنچه لايق نباشد به اتباع و خدم انبياء- عليهم السّلام- فضلا عنهم-، كه عقل و شرع مانع است از جواز آن بر ايشان، ما روا نداريم بر ايشان، چه بعضى قبيح است و بعضى منفّر، كتاب خود را از آن صيانت كرديم كه بس شنيع و ظاهر الفساد است.
امّا آنچه از آن مجوّز است، اين است كه در اخبار آمده است كه ، اوريا بن حيّان، زنى را مى خواست و زن سخت بجمال بود، و داوود نود و نه زن داشت - و در شرع او روا بودى - داوود نيز خطبه كرد و او را بخواست. اهل و خويشان و اولياى زن رغبت به داوود كردند براى حرمت و مكان او از نبوّت.
و اين در شرع و عقل روا باشد و منعى نيست از او، و اگر اين معنى بر خفيت و پوشيدگى رفته باشد نيز منفّر نبود، از وجوهى كه گفتند اين قريب تر است و توبه و استغفار او از اين بود. و سخت تر حال او آن است كه گويند ترك مندوب بود و پيغامبران ترك مندوب بسيار كنند و حديث عشق داوود زن او ريا را، و او را فرستادن و در پيش تابوت داشتن و قصد آن كه تا او را بكشند تا او زن را با زنى كند اين هم قبيح است و هم منفّز و لايق حال انبيا نباشد.
كتابنامه
- اصول و قواعد فقه الحديث، محمد حسن ربانى، قم: بوستان كتاب.
ـ بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، بيروت: مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق.
ـ بصائر الدرجات، محمد بن الحسن بن فروخ الصفار، تحقيق: ميرزا محسن كوچه باغى، تهران: اعلمى، اول، 1362 ش، 1404 ق.
ـ تفسير روض الجنان، الشيخ ابوالفتوح الرازى، تحقيق: محمد جعفر ياحقى و محمد هادى ناصح، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1365.
ـ تفسير العياشى ،النضر محمد بن مسعود بن عياش السلمى السمرقندى، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران: المكتبة العلمية الاسلامية.
ـ التوحيد، الشيخ الصدوق، تحقيق: سيد هاشم حسينى تهرانى، قم: انتشارات اسلامى ، 1387.
ـ الحديث النبوى بين الرواية و الدراية، استاد جعفر سبحانى، قم : مؤسسة الامام الصادق، 1419 ق .