كتاب اللّه على أربعة أشياء: على العبارة و الاشارة و الطائف و الحقائق. فالعبارة، للعوام و الاشارة، للخواصّ و اللطائف، للأولياء و الحقائق، للانبياء۱.
در اين روايت هم - كه تا قبل از منابع قرن پنجم پيش تر نمى رود و در جوامع حديثى كهن هم نيامده - فهم برخى از ابعاد و لايه هاى درونى قرآن، به كسان خاصى اختصاص يافته است.
اگر چنين است، خواستاران معناى درست و كشف رازهاى و لايه هاى پنهان، ملزم به انتخاب يكى از دو راه اند: مراجعه به نقل ها و يا تأويل. بديهى است، براى پرورش يافتگان مدرسه دين ـ كه همه باورهاى خود را از منابع دينى مى گيرند ـ در چنين موارد هم بهترين جا همان سخن شارحان اصلى باشد. به نوشته هاى عارفان و صوفيان هم كه بنگرى، مى بينى كه تلاش كرده اند تا يافته هاى خود را به نوعى به حديث پيوند بزنند تا براى آن، مشروعيت كسب كنند. ۲
3 ـ 5 . تابع نقل بودن پاره اى از دانش هاى قرآنى
دانستن پاره اى از مباحث مربوط به قرآن، مانند شأن و سبب نزول، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، قرائات گوناگون، تأويل هاى خاص از پاره اى از آيات و...، از طريق معاصرت با دوران تشريع و نزول آن و يا نقل هايى از آنها ممكن است. اين دسته از دانش ها از جايگاه مهمى در تفسير كلام خدا برخوردارند و جزء علوم نقلى به حساب مى آيند و جايى براى عقل و استدلال در آنها راه ندارد. بنابراين، بايد در اين دسته مباحث سراغ نقل را گرفت.
زركشى (745 - 794 ق) پس از نقل گفته ابو حيّان در باره ضرورت رجوع به نقل در تفسير، آن را به مواردى كه تفسير متوقف بر آن است، مانند سبب نزول و نسخ و مبهم و بيان مجمل دانسته است.
الحقّ أن علم التفسير، منه ما يتوقّف على النقل.۳
در روايتى از امام صادق عليه السلام، دسته اى از مفسران، مورد سرزنش قرار گرفته اند، و دليل آن، اقدام آنان به تفسير، بدون آگاهى لازم از ناسخ و منسوخ و عام و خاص معرفى شده است.
1.نزهة النواظر و تنبه الخواطر، ص ۱۱۰. اين روايت كه گاه به امام على عليه السلام (عوالى اللئالى، ج۴، ص۱۰۵) و گاه به امام حسين عليه السلام (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۲۷۸) و گاه به امام صادق عليه السلام (الصافى، ج۱، ص ۳۱) منسوب است، در منابع حديثى معتبر و مشهور نيامده و اولين منبع آن، كتاب نزهة النواظر از حلوانى در قرن پنجم هجرى است.
2.براى نمونه، ر . ك : تفسير ابو عبدالرحمن سلمى.
3.البرهان، ج۲، ص ۳۱۲.