93
شعله هاي سرد (بررسی حسادت در قرآن و حدیث)

هيچ انسانى خودبين و متجاوز نمى شود و به تكبّر و جبّاريت آلوده نمى گردد، مگر به سبب حقارتى كه در ضمير خود، احساس مى كند.
بنا بر اين، ريشه حسادت، در اصل، اين صفات نيستند؛ بلكه ريشه اصلى را بايد در احساس حقارت و ذلّت نفس جستجو كرد.

4. تعجّب

يكى از اسباب حسادت، تعجّب است، بدين معنا كه انسان از اين كه شخصى ، نعمت بزرگى را داراست، تعجّب كند، چنان كه خداى متعال درباره امّت هاى گذشته خبر مى دهد كه گفتند:
«مَآ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا.۱شما جز بشرى همانند ما نيستيد» .
و گفتند:
«أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا.۲آيا ما به دو انسانِ مانند خودمان، ايمان آوريم؟!» .
آنان از اين كه كسى مثل خودشان به مرتبه رسالت و وحى فائز شده بود ، تعجّب كردند. بنا بر اين، حسد ورزيدند و زوال نعمت را از آنان آرزومند شدند. ۳ علّت تعجّب آنان، اين بود كه خود را از روى كبر و خودپسندى، شايسته تر براى آن نعمت ها مى دانستند. از اين رو، وقتى آن را نزد كسى غير از خود مى ديدند، متعجّب مى شدند. و پيش تر گفتيم كه كبر و خودپسندى، ناشى از حقارت نفس اند .

5 . خوف

خوف، اين است كه فرد از مزاحمت صاحب نعمت با مقاصد محبوب خويش بترسد. ۴ اين علّت، به كسانى اختصاص دارد كه بر سر مقصود و هدف خاصى با هم

1.يس، آيه ۱۵.

2.مؤمنون، آيه ۴۷.

3.چهل حديث ، ص ۱۰۷ .

4.رجال النجاشي ، ص ۳۴۴ ، الرقم ۹۲۸ ؛ خلاصة الأقوال ، ص ۴۳ ، الرقم ۳۵ .


شعله هاي سرد (بررسی حسادت در قرآن و حدیث)
92

چرا اين قرآن بر فرد بزرگ [و ثروتمندى] از دو شهر (مكّه و طايف) نازل نشده است؟» .
در حقيقت، آنان از اين كه پيرو باشند، تكبّر مى ورزيدند و مى خواستند كه هميشه پيروى شونده باقى بمانند و ديگران از آنان پيروى كنند. در آيه ديگرى نيز آمده است كه مشركان در تحقير مسلمانان مى گفتند :
«أَهؤلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِمْ من بَيْنِنَا.۱آيا اينها هستند كه خدا از ميان ما برگزيده [و نعمت اسلام و ايمان را به آنان ارزانى داشته ]است؟» .
در چهل حديث امام خمينى رحمه الله ، آمده است :
كبر، عبارت است از يك حالت نفسانيه كه انسان ترفّع كند و بزرگى كند و بزرگى فروشد بر غير خود، و اثر آن، اعمالى است كه از انسان صادر مى شود و آثارى است كه در خارج بروز مى كند كه گويند تكبّر كرد. و اين صفت، غير از عُجب است و از ثمرات و نتايج عجب است؛ زيرا عجب، خودپسندى است و كبر، بزرگى كردن بر غير و عظمت فروشى است. انسان كه در خود كمالى ديد، يك حالتى به او دست مى دهد كه آن عبارت از سرور و غَنج و تدلّل و غير آن است، و آن حالت را عجب گويند، و چون غير خود را فاقد آن كمالِ متوهّم گمان كرد، در او حالت ديگرى دست مى دهد كه آن، رؤيت تفوّق و تقدّم است، و از اين رؤيت، يك حالت بزرگى فروشى و ترفّع و تعظّمى دست دهد كه آن را كبر گويند. و اينها تمام در قلب و باطن است و اثر آن در ظاهر، چه در هيئت بدن، چه در افعال و اقوال باشد، تكبّر است. ۲ امّا با توجّه به بررسى احاديث « تكبّر »، « كبر » و « عُجب » معلوم مى شود كه ريشه همه اين صفات، حقارت نفس است، چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
ما مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلاّ لِذُلَّةٍ وَجَدَها فى نَفْسِهِ۳.

1.زخرف، آيه ۳۱ .

2.رجال النجاشي ، ص ۵۶ و۵۷ ، الرقم ۱۳۱ .

3.خلاصة الأقوال ، ص ۴۳ ، الرقم ۳۱ .

  • نام منبع :
    شعله هاي سرد (بررسی حسادت در قرآن و حدیث)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 47766
صفحه از 168
پرینت  ارسال به