شرح الاحوال من البدايه الي المآل - صفحه 465

زبيده خاتون ، منكوحه هارون الرشيد ، ساخت به طالع سُنبله و بر ظاهر آن ؛ قلعه گلين است كه آن را فين خوانند» . تمام شد موضع حاجت از كلام نزهة القلوب. ۱
و آنچه بر حقير ظاهر مى شود ، اين است كه كلام صاحب خلاصة البلدان ، اقرب است به صواب و مى توان جمع كرد ميان آنها به اين كه بعد از بناى كاشان ، خرابى به كاشان دست داده باشد و زبيده آن را تعمير كرده باشد . واللّه العالم .

[دوران كودكى]

برمى گرديم به آنچه مقصود بالذات است . پس مى گويم كه حقير در زمان طفوليت ، مايل به اين بودم كه تحصيل كمالات نمايم و والد حقير ، نهايت ميل به اين مطلب داشت ، حقير را به مكتب فرستاد تا سال 1192ق ، كه زلزله شد و اوضاع مردم ، اختلال بسيارى به هم رسانيد و در خلال اين احوال ، كريم خان زند هم وفات نمود و اغتشاش در امر ولايتْ پديد آمد و والدِ حقير ، تنگْ دست شد . به واسطه قلّت كاسبى ، حقير را از مكتب باز گرفتند و به كسب معاش ترغيب كردند و حقير ، از كثرت شوقى كه به تحصيل علوم داشتم ، از پى معاش و كسب نمى رفتم و سعى متعلّقان اين بود كه حقير را هم در كسب شريك خود نموده باشند و حقير به اين راضى نمى شدم . تا چند مدّت بر اين هم گذشت . زمام سلطنت به كفّ كفايت عليمراد خان زند قرار گرفت . اندك امنيتى در ولايت پيدا شد . حقير را داعيه اين شد كه مشغول امر تحصيل شوم . نظر به اين كه حقير ، اوّل سلسله بودم ، كتابى كه از روى آن درس بخوانم ، نداشتم و استعداد اين كه كتاب بخرم ، نداشتم . به زجر تمام ، از اين و آن كتاب عاريه مى گرفتم و درس مى خواندم تا اين كه عليمراد خان هم داعى حق را لبّيك اجابت گفته ، زمام سلطنت به كفّ كفايت جعفر خان زند قرار گرفت . هنوز امر سلطنت بر او مسلّم نشده بود كه شاهِ جمجاهِ ملائكْ سپاه ، ظلّ اللّه على الصغار

1.نزهة القلوب ، تهران : دنياى كتاب ، ۱۳۶۲ش ، ص ۶۷ .

صفحه از 476
کلیدواژه