شرح الاحوال من البدايه الي المآل - صفحه 467

تمام كنم . پس با تفرّق احوال و تشتّت بال ، شروع در نوشتن آن كردم . گاهى كه ميسّر مى شد ، قدرى مى نوشتم و گاهى كه ميسّر نمى شد ، به گوشه نسيان مى انداختم تا اين كه در اوقات متفرّقه و آفات متعدّده به اتمام رسيد . آن را مسمّا كردم به جواهر السَّنية في شرح العوامل المحسنية و به خصوصِ تاريخ اتمام آن ، اين بيت ، رقم زده كلكِ بيان شد :

سُئلتُ عن الإتمام قلتُ بداهةًلتاريخه «قد تمّ شرح عواملي»۱
و در سال 1209ق ، آن شرح به اتمام رسيد .
و از نحوس طالع ، در اين مدّت ، در نزد كسى تحصيل مى كردم كه در غالب اوقات از درس او نفعى به حقير نمى رسيد و هر چند مى خواستم از دست او خلاص شوم ، ميسّر نمى شد و سبب اين كه از درس او نفعى نمى بردم ، اين بود كه او نهايتِ سعى و اهتمام داشت در خوش گذراندن و غالب اوقاتش به صحبت هاى بى نفع مى گذشت و از استاد فن هم چيزى نشنيده بود و چندان استعدادى نداشت و مع ذلك ، خود را اَعلم علما مى دانست و گاه گاهى به تصنيف و تأليف مى پرداخت . از آن جمله ، حاشيه بر معالم مى نوشت كه بعضى از همدرسان حقير ، آن را مسمّا نموده بود به «جامعة الحواشى» ، به تقريب آن كه چيزى ديگر در ميان آن پيدا نمى شد ، به غير از حواشى كه ديگران نوشته بودند . در اين مدّت ، پيوسته از حق تعالى درخواست مى كردم كه گريبان مرا از دست آن خلاص كند ، دعاى من مستجاب نمى شد .

[سفر به كربلا]

حاصل ، اين كه در همين سال به سفر فيض اثرِ كربلاى معلاّ مشرّف شدم و مى خواستم كه در آن جا تحصيل كنم ، آن هم ميسّر نشد . معاودت كردم به وطن و در اوّل ذى حجة الحرام همين سال . به امر امامت مشغول شدم و مدّت چهار سال هم مشغول امامت بودم و انتظار فرج مى كشيدم .

1.جمله «قد تمّ شرح عواملي» ، به حساب ابجد برابر با ۱۲۰۹ق ، مى شود .

صفحه از 476
کلیدواژه