شرح الاحوال من البدايه الي المآل - صفحه 473

عتبات عاليات از قريه آران به آن جا عبور نمودند ، از حقير خواهش نمودند كه به همراه ايشان به كربلاى معلاّ مشرّف شوم . حقير هم قبول كردم و از آن جا مصمّم سفر فيضْ اثرِ كربلاى معلاّ شدم و بعد از مراجعت از آن سفر ، باز مدّتى در قريه آران كه موطن اصلى و مسقط رأس حقير است ، به سر مى بردم كه در اين خلال ، جمعى از اهل گنجدجان ۱ (كه اسم قريه اى است از قراى گلپايگان و به تقريبى با حقير ، رابطه آشنايى به هم رسانيده بودند) ، خواهش كردند كه حقير به قريه گنجدجان روم و به بعضِ تقريبات ، دل حقير هم از ماندن در وطن ، سرد شده بود و حسد بعض حسّاد نسبت به اين اقلّ عباد ، از حدّ اعتدالْ بيرون . لهذا بعد از استخاره ذات الرقاع، ۲ مصمّم هجرت به آن قريه شدم و در روز چهاردهم شهر رجب المرجّب 1219 ، تنها و بى رفيق ، موسى وار از ترس فراعنه ، زحمت سفر را بر راحت حَضَر اختيار كردم و از قريه آران به همراه چند نفر چاروا دار ، روانه جانب قريه گنجد جان شدم ؛ و ليكن به قدر مقدور ، اسباب نوشتن مقاصد را همراه برداشتم و يوم هفدهم ماه رجب المرجّب مذكور ، وارد آن قريه شدم و چند مدّت كه ماندم ، آن تشويشى كه از سفر كردن به آن ولايت داشتم ، زايل گرديده و در آن جا باز مشغول نوشتن مقاصد بودم و در شوّال همان سال به سمت وطن مراجعت كرده و مدّتى باز در آن جا بر سر مى بردم و شاگردانى كه سابقِ بر آن داشتم ، باز بر سر حقير ، جمعيّت كرده و بناى افاده و استفاده شد و در محرّم الحرام سال 1220 ، رساله تبصرة العاقد را به التماس بعضِ اخوان نوشتم و در كتاب مخزن الأسرار ، آن رساله نوشته مى شود .

1.گنجدجان ، يكى از بخش هاى مركزى گلپايگان و در شانزده كيلومترى شمال شرقى اين شهر قرار دارد .

2.استخاره ذات الرقاع ، نوعى از استخاره است كه در آن ، در يك رقعه (كاغذ) كلمه «افعل (انجام بده)» نوشته و در ديگرى «لا تفعل (انجام نده)» مى نويسند و آن را در زير سجّاده گذاشته ، دو ركعت نماز مى خوانند و بعد از نماز ، دست زير سجّاده مى برند و يكى از رقعه ها را بيرون مى آورند و مطابق آن عمل مى كنند .

صفحه از 476
کلیدواژه