هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 224

سالك عاشق قدم در چارسوى فقر نهد و لباس مستعار اعتبار را دور افكند و مركب طلب در بيداى رياضت تازد و عَلَم تقوا بر اوج اعمال ۱ افرازد و كمر زهد ۲ بر ميان جان بندد و نعلين تسليم در پاى كند و گردن نفس را به تيغ مجاهده بزند و صحيفه دل را زرافشان محبّت كند و نقوش اخلاص به كلك صدق بر او نگارد و در رعايت آداب شريعت و طريقت دقيقه اى مهمل نگذارد و در مراقبت احوال و ضبط اوقات به قدر وسع و استطاعت سعى جميل نمايد ، هر آينه نسمات ۳ آثار عنايت ، مشام باطن او را معطّر سازند و لمعات انوار هدايت ، ديده دل او را منوّر سازند . جواذب تأييد ، عنان همّت او را به صوب تحصيل معارف يقينى مصروف دارند و بواعث توفيق ، مطيّه نفس مطمئنّه او را به جانب ادراك وصول به مبدأ حقيقى معطوف گردانند . ضياى مواهب احديّت ، غطاى جهالت از پيش عين بصيرت او بردارد و سناى عواطب صمديت ، غشاى غفلت از چشم ۴ سرّ او بگشايد . حجاب بارگاه وصال ، ابواب سعادت به مفاتيح مشيّت بر روى او بازكنند و نوّاب بزمگاه اتّصال ، او را به «نداى حيّ على الفلاح» آواز كنند و ۵ اين هنگام عبور او بر مناهج ترقيّات و وقوف او بر مراتب تجليّات و نزول او در حريم مكاشفات واقع شود و در هر عالمى از عوالم ملكوت و جبروت بر اسمى از اسما و صفتى از صفات و اثرى از آثار و فعلى از افعال ملك متعال ـ تنزَّهَ عن الأشباه ۶ و الأمثال ـ كه منشأ جميع آلاى صورى و معنوى و وسيله افاضه نعمت وجود و آنچه تابع وى است از كمالات ظاهرى و باطنى اند ، اطلاع يابد ، تا آنگاه كه ذرّه وار در پرتو نور خورشيد وحدت ، محو و متلاشى گردد و تمامى كثرات موهومه را در حضرت احديّت كم بيند ، و بعد خلعت فناء فى اللّه چون شربت بقاء باللّه بنوشد ، خود را متّصف به صفات كماليّه ذات متعاليه يابد .

1.ف: ـ اعمال .

2.ف: زه .

3.ف: نسيمات .

4.ف: عين.

5.ف: + به .

6.ف: الأشياء .

صفحه از 337