باشد و ماه عالمتاب در مَحاق انخساف و ذيول باشد . پس نَه حركات اقبالى ايشان را در ديده بصيرت ، اعتبارى است ، و نه حالات اِدبارى ايشان را چندان وقع و مقدارى ، اگر چه در عالم ۱ انبساط ، همچو صبح صادق و مهرِ شارق ، خندان و شادمان مى نمايد ، امّا آناً فآناً وساعتا فساعتا ، تباهى اقبالشان از تلوّن احوال ترقّب شايد نمود و از تباهى انتقالشان در عروض زوال و انتقال لا يزال ، منتظر و مشاهد بايد بود تا اهل عالم از ضياء آفتاب عالمتاب توحيد و معرفت ، بهره يابند و به معرفت او ـ جلّ شأنه ـ شتابند .
[ دليل بر رد قول فلاسفه و طبيعيان ]
و باز ، اين اختلافات را در جِرم قمر قرار فرمود تا باعث بر رفع قوّت شبهه فلاسفه باشد كه مى گويند : اَجرام فلكيه را تطرّق تغيير به احوالشان نمى باشد و قابل خَرق و التيام نيستند . پس او سبحانه ، به حكمت قاهره و قدرت باهره ، اين اختلافات را در قمر قرار داده و از دو درجه در او اختلاف قرار داده : يكى : محوى كه ظاهر مى شود از روى او ، دويم : مقدار ضَوء او را مختلفه فرموده در هر روز ، و آفتاب را به حالت واحده داشته ، و ماه را گاه بَدر كرده و گاه هلال ، و گاه در بوته و محاق ، و گاه در عقده خُسوف وبال ، تا معلوم گردد از اين كه تغيير به احوالشان راه خواهد يافت و ابدى نمى توانند بود .
[ دليل اثبات صانع و بطلان قول دهريه و طبيعيان ]
و باز ، اختلاف قرار داده در ستارگان و حركات ايشان كه بعضى از جاى خود حركت مى كنند و در حركت از يكديگر جدا نمى شوند ، و بعضى از برجى به برجى حركت مى كنند / ۵۷ / و در حركت ، از يكديگر جدا مى شوند ، و هر يكى را دو حركت مختلف مى باشد :
يكى عام كه همه كواكب به آن متحرّك اند و آن حركت شبانه روزى است كه از