[ بيان روح نفسانى ]
دويم : روح نفسانى كه قوّه حِسّ و حركت به آن تعلّق دارد و به وساطت پى ها كه رسته اند از دماغ ـ به مذهب اكثر حكما ـ و از دل ـ به مذهب ارسطو ـ به جميع اعضا مى آيد و قوّه حسّ و حركت مى رساند .
[ بيان روح طبيعى ]
سيُم : روح طبيعى كه قوّتى كه به او قائم است ، موجب غذا دادن به اعضا و نموّ آن مى شود و به واسطه ۱ رگ هايى كه به جگر رسته اند به مذهب حكما ، و از دل به مذهب ارسطو ، قوّت به جميع اعضا مى آيد و افاده آن دو فعل مى كند ، و اين سه روح از بخار اخلاط ، خصوصاً خون و هوايى كه استنشاق مى شود ، به هم مى رسد و چون در دل مى رسد ، روح مى شود و به مذهب اكثر حكما ، نفس ناطقه به ارواح حيوانى تعلّق دارد .
[ بيان خفت و ثقل ]
و روح طبيعى را دو خدمتكار است : يكى خفّت ، كه عبارت است از قوّتى كه قابل محيط باشد ، و يكى ثقل بر عكس آن .
[ بيان قوّه محرّكه ]
و باز ، دو قِسم قوّتى ديگر قرار فرموده در حيوان : مُدركه و محرّكه . امّا محرّكه ، منقسم مى شود به دو قِسم : باعثه و فاعله .
[ بيان قوّه باعثه و فاعله ]
و باعثه ، قوّتى است كه چون نفس در خيال گيرد ، امرى كه مطلوب باشد / 62 / حصول آن يا دفع آن ، قوّت باعثه ، قوّت فاعله را باعث بر تحريك اعضا شود . پس اگر باعث جذب منفعتى باشد ، او را «قوّت شهوت» خوانند ، و اگر دفع مضرّتى باشد ،