شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 113

«قوّت غضب» خوانند .
و فاعله ، قوّتى است كه عَضلات و اَدَوات تحريك را براى تحريك ، مهيّا گرداند .

[ بيان منافع برخى از قوا ]

و امّا مُدركه ، پس ده قوّت است : پنج ظاهر و پنج باطن . امّا پنج ظاهر : يكى قوّه باصره است كه ادراك اَشكال و اَلوان مى كند و فرق ميان سياهى و سفيدى و ساير رنگ ها و دورى و نزديكى و نور و ظلمت مى كند ، و سامعه ، كه ادراك آوازها مى كند و آنها را از يكديگر مى شناسد ، و شامّه ، كه بوى خوش و ناخوش از يكديگر امتياز مى كند ، و ذائقه ، كه ادراك شيرينى و ترشى و تلخى و شورى مى كند ، و لامسه ، كه ادراك درشتى و نرمى و گرمى و سردى و تَرى و خشكى و گرانى و سبكى مى كند .
امّا پنج باطن : اوّل ، حسّ مشترك است كه چون چيزى به دو چشم ادراك شود ، صورت آن در حسّ مشترك يكى نمايد . مثلاً يك چشم ، يك كس را احساس تواند كرد . چون آن چشم را بگيرى ، به چشم ديگر ، همان كس را احساس تواند كرد . پس اگر حِسّ مشترك اين دو صورت را با هم جمع نكند ، يك كس همه چيز را دو بيند ، مانند احوَل ، و چون آخر حواسّ ظاهر و اوّل حواس باطن است و هر چيزى كه از حواس ظاهر معلوم شود ، اوّل به او رسد / 63 / و بعد از او به حواس باطن ، و همچنين به عكس ، او را بدين دو سبب ، حِسّ مشترك خوانند و او مُدرك محسوسات است .
دويُم ، خيال است . چون چيزى را ديده باشد و او از چشم غايب شده باشد و خواهد كه صورت او را مشاهده كند ، تواند كرد به اين قوّه ، و خيال ، چيزها را به مردم رساند ، بى آن كه چيزها حاضر باشند .
سيُم ، واهمه است و اين ، قوّتى است كه چيزهايى را كه ديده يا نديده باشند ، قوّت واهمه به دروغ به نفس رسانَد ؛ خواه آن معنى در واقع باشد يا نه ، چنانچه هزار آفتاب در آسمان به حَسَب توهّم نمايد و هزار كوه از طلا و نقره بنمايد ، و ادراكِ معانى جزئيه متعلّقه به محسوسات ، به آن حاصل شود ، مانند : عداوت جزئيه كه گوسفند از گرگ احساس كند و سبب گريز او شود ، و محبّت جزئيه كه برّه از مادر خود ادراك كند

صفحه از 231