و باز ، سه قوّت ديگر در انسان قرار فرموده :
اوّل : غاذيه تا جسم ضعيف نشود و / 65 / هر چه تحليل يابد ، در بدن باز آيد . پس گرسنگى هر روزه ، مقتضى طعام خوردن است كه زندگى و قوام بدن به غذاست و آن قوّه ، غذا را مستحيل گردانَد به چيزى كه مشابه و مشاكل عضوى است كه به غذا محتاج است و براى بدل ما يتحلّل است .
دويم ، ناميه است كه تا غذا را داخل كند در ميان اجزاى اصليه بدن (مانند استخوان و عَصَب و اَمثال اينها) تا زياد شود طُول و عَرض و عمق آن .
و سيُم ، مُوَلّده است كه از ماده اى كه غاذيه تحصيل كرده ، قدرى جدا كند كه از آن منى به عمل آيد كه مادّه وجود شخصى ديگر گردد ؛ زيرا كه مرگ ، آدمى را ضرورى است ؛ اگر توالد و تناسل نشود نوع به زودى برطرف شود .
و قوّه غاذيه را چهار خدمتكار است : جاذبه ، ماسكه ، هاضمه ، دافعه ؛ و مراتب هضم ، چهار است :
اوّل ، در معده كه غذا مانند كَشكاب مى شود و آن را «كَيلوس» گويند .
و هضم دويم در جگر مى شود ؛ زيرا كه چون هضمش در معده تمام شد ، خالص و لطيف آن از رگى چند كه «ماساريقا» گويند ، از معده به جگر داخل مى شود و در آن جا نيز طبخى ديگر مى يابد و كثيف آن مستحيل به اَخلاط اربعه مى شود .
و هضم سيم در رگ هاى بدن مى شود .
و هضم چهارم در اعضا مى شود .
وقوّه مولّده دو تاست : يكى آن است كه فضله هضم چهارم را در خُصيه منقلب به منى مى گردانَد .
دويم آن كه هر جزوى از منى را مستعدّ عضوى از اعضاى اصليّه مى گرداند كه بعضى استخوان مى شود و بعضى عَصَب و بعضى رباط .
آن گاه ، منى وقتى به جسمى نقل مى كند ، اگر در رَحِم قرار گيرد و / 66 / فاسد نشود ، آن گاه چهل روز نطفه است ، و بعد از آن تا چهل روز ، خون بسته مى شود . آن گاه تا چهل روز ، چون پاره گوشت خاييده مى شود . آن گاه تا چهل روز ديگر شروع در اعضا مى كند و در چهارماهگى ، روح در او پديد مى آيد و محتاج به غذا مى شود ،