حَقَّ مَعرِفَتِكَ ، لا اُحصي ثَناءً عليكَ ، أنتَ كَما أثنيتَ عَلى نَفْسِكَ » 1 و بايد كه هيچ دشمنى را قوى تر از نفس امّاره نداند كه « أعدا عَدُوِّكَ نَفْسُكَ التي بَيْنَ جَنبيكَ » . 2
امّا اطلاّع بر مقابح نفس ، تعذّرى تمام دارد ؛ زيرا كه هر كس نفس خود را دوست مى دارد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرموده : « حُبّكَ للشَّيء يعمي ويصمّ » 3 و نيز فرموده : « اللهمّ ألْهِمني رُشدي وأعِذني من شرِّ نَفْسي ولا تَكِلْني إلى نَفْسي / 74 / طرفة عَين أبَداً » . 4
[ دليل اثبات صانع و صفاتى كه او را سزد و شايد ، و منزّه بودن از آنچه او را نسزد و نشايد ]
و باز رجوع كه به نفس خود كنى ، مى يابى كه غيرِ چشم و گوش و دست و دل و زبان و اعضاى ظاهرى و باطنى ، چيز ديگر دارى كه اگر از جميع اعضا غافل باشى ، از آن غافل نتوانى بود كه جمعى آن را «نفس ناطقه» نامند و نمى دانند كه گرم است يا سرد ، زرد است يا سرخ ، كوچك است يا بزرگ ، و به هيچ وجه ، پى به صفات آن نمى برند و از او به غير آن كه آمر و ناهى و مُدبِّر است ، چيزى نمى دانند . پس نسبت به جميع عالم ، موجودى تعقّل كنند وراى موجودات مأنوسه كه البته بايد باشد ، و هرگز نباشد كه نتواند بود و همه موجودات را از كَتمِ عدم به ساحت نور وجود او آورده و كُنهش معلوم نتواند بود ، و او را به صفات و خلق و ايجاد و آمر و ناهى بودن شناسند و « مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ » مُنبِّه اين مى تواند بود و تفصيل همه منافع و قُوا و تطبيق عالم انسان كه به ظاهر عالم صغير و به باطن عالم كبير بلكه اكبر از آن است ، در اين مختصر ؛ خوفاً من الاطاله ، بيان نتوان نمود . لهذا به همين قدر اكتفا نمود .
پس فقرات كثيرة الثمرات شريفه ، فتح باب رجا و خوف و اقتدا و شكر است ، دالّ بر اين كه رويه ادلّه به نمودن او ـ جلّ شأنه ولا إله غيره ـ است .
1.التوحيد ، الصدوق ، ص ۱۱۴ ؛ عوالي اللئالى¨ ، ج ۴ ، ص ۱۳۲ ؛ بحار الأنوار ، ج ۶۸ ، ص ۲۳ .
2.عدة الداعي ، ص ۲۹۵ ؛ عوالي اللئالي ، ج ۴ ، ص ۱۱۸ ؛ بحار الأنوار ، ج ۶۷ ، ص ۳۶ ؛ فيض القدير ، ج ۵ ، ص ۴۵۶ ؛ مجمع البحرين ، ج ۱ ، ص ۴۱۹ .
3.المجازات النبوية ، ص ۱۷۵ .
4.سنن الترمذي ، ج ۵ ، ص ۱۸۲ ؛ المعجم الكبير ، ج ۱۸ ، ص ۱۷۴ ؛ كنز العمّال ، ج ۲ ، ص ۱۹۴ .