شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 124

و مُدرك و باقى خواهد بود / 76 / كه اگر چنين نباشد ناقص باشد ، و نقص عيب است و معيوب خدايى را نشايد .

[ دليل منزّه بودن از صفات سلبى ]

و باز ، دليل است بر عدم زيادتى وجود و ساير صفات كمال بر ذات او ـ جلّ شأنه ـ ؛ زيرا كه هر چه آن را عقل ، تحليل به شى ء و وجود تواند كرد ـ به اين معنى كه هر چه وجود زايد بر ذات او باشد ـ هر آينه ، اتصاف او به وجود علّت طلبد ، و حينئذٍ اگر علت ، اتّصاف ذات او باشد به وجود ، لازم آيد تقدّم اتصاف او به وجود بر تأثير اتّصاف در وجود ؛ زيرا كه عقل حاكم است به اين كه ايجاد فرع وجود است . پس اگر وجود سابق ، عين وجود لاحق باشد ، تقدّم شى ء بر نفس لازم آيد ، و اگر غير باشد ، نقل كلام به اتّصاف آن وجود كنيم . پس تسلسل لازم آيد در وجود ، يا انتها به وجودى كه عين ذات باشد كه وجود وجوب بالذّات است ، و چون وجود از او منفك نشود ، پس مستمر الوجود و باقى باشد .
و تصرّف در سماويات از طلوع و غروب و اختلاف حركات در سرعت و بُطؤ بر نظم عجيب و ترتيب غريب و زوال و انتقال و تغيّر از حالى به حالى و از شأنى به شأنى ، ادلّ دليلى است بر اين كه اينها مسخّرند ، تحت امر يگانه قادر الذاتى كه به فرمان او كار مى كنند ، و اينها فعل طبايع نتواند بود كه اگر فعل طبايع باشد ، اين همه اختلاف در آنها نمى باشد .

[ دليل بطلان قول دهريان و طبيعيان ]

و باز ، دالّ است كه موجد آنها قادر مختار است كه اگر خواهد ، كند ، و اگر نخواهد ، نكند ، نه موجَب كه اثر او از او جدا نشود و لازمه ذات او باشد ؛ زيرا كه به اين همه افعال محكمه متقنه كه / 77 / مشتمل است بر منافع بسيار و فوايد بى شمار كه وضعى از آن اوفق متصوّر نمى تواند بود ، عقل حكم مى كند كه به ايجاب نمى تواند بود ، كه اگر به عنوان ايجاب باشد ، اگر چه بعضى متضمّن فوايد باشد ، بعضى نخواهد بود ، مانند فعل آتش ، و چون همه افعال ، متضمّن حِكَم و مصالح است ، پس صدور آنها به اراده و اختيار است .

صفحه از 231