شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 131

تاريكى به نهايت رسد ، نور عدل طالع شود . بسا درماندگانى كه در ظلمت شب ، گرفتار گرديده باشند كه ناگاه ، زبان صباح طالع شود و بر سر ايشان ، آفتاب عدل ، سر زند و شعاع قهر / 85 / بر ستمگر زند تا چنان كه نورش ظلمت را باطل كند ، عدلش نيز بيداد و ستم را ناچيز كند ، « يَمْلأ الْأرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كما مُلِئَت ظُلْماً وَجَوْراً » .۱
بنا بر اين ، معنى شريفه « يا مَن دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ » اين مى تواند بود كه زبان صباح ، كنايه از شخص زبان آور ، حضرت رسالت باشد و در اين صورت ، حمل لسان و نطق بر حقيقت خواهد بود ، و لفظ صباح نيز استعاره لطيفه خواهد بود از آن حضرت ؛ زيرا كه خاصيت صباح آن است كه عالَم را روشن گردانَد و خلق را از گمراهى و تاريكى نجات دهد . آن حضرت نيز روشن گردانيد دل هاى اهل عالم را به ضياى وحى و نور رسالت . پس زبان صباح ، استعاره است از ظهور و وضوح هدايت آن حضرت صلى الله عليه و آله ، يا استعاره باشد از قلب منوّر آن حضرت صلى الله عليه و آله به سبب نور معارف و علومى كه خدا در قلب آن سرور قرار داده است ، و در روشنى ، مانند زبان صباح است كه خوب تر و خوش ترِ احوال شب و روز است . ۲
و وصف جنّت به ظلّ ممدود نيز مُشعر بر آن است ، و شدّت و صعوبتى در اوامر و نواهى آن سرور صلى الله عليه و آله به قاطبه انسان نيست [ چنانچه تكاليف مشكله شاقّه بر امُمَ سابقه بود . پس هدايت آن حضرت ، نظر به همه مردمان ، و اوامر و نواهى آن سرور به قاطبه ايشان ] در كمال خوبى و آسانى است ، و به سبب وجود با جودِ آن حضرت ، مردمان به آسانى از تاريكى هاى كفر و جهالت ، رهايى يافتند و به سهولت به روشنى ايمان و طاعت و بندگى رسيدند .
و همچنان كه اهل عالم به زبان صباح مستبصرند ، به آن حضرت نيز مهتدى شدند و از تاريكى هاى هيچ ندانستن و هيچ نديدن / 86 / و حيران و سرگردان بودن ،

1.كمال الدين ، ص ۲۵۸ ؛ شرح الأخبار ، قاضى نعمان ، ج ۳ ، ص ۳۹۷ ؛ الغيبة ، نعمانى ، ص ۱۸۹ ؛ بحار الأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۲۲۵ .

2.داعى در اخذ اين معنى متفرّد است و ظاهراً معنى مراد چنانچه از آيات ظاهر مى شود ، اين باشد . « منه » .

صفحه از 231