شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 172

و شك نيست كه بصيرت ، اقوى از بصر است ، براى آن كه قوّه باصره ، ادراك نفسِ خود نمى كند و ادراكِ ادراك خود نمى كند [ و ادراك آلات خود نمى كند ] كه آن چشم است . و قوّه عاقله ، ادراك نفس خود و ادراكِ ادراك خود و ادراك آلات خود ـ كه قلب و دماغ است ـ مى كند ، و بصر ، ادراك كليّات نمى كند و بصيرت ، ادراك كلّيات مى كند ، و ادراك حسّى سبب احساس ادراك ديگرى نمى شود ، و ادراك عقلى ، سبب ادراكات ديگر مى شود ، و حسّ به سبب ورود كثرت محسوسات بر او مضطرب مى شود . مثلاً بعد از آواز سخت ، آواز ضعيف را نمى شنود ، و همچنين چشم ، چيزهاى بسيار نزديك و بسيار دور را نمى بيند ، و قوّه عاقله ، به سبب كثرت توارد علوم ، زياد مى شود ، و همچنين قوّه عاقله / 139 / بعد از چهل سال زياد مى شود و قوّه حاسّه ، كم مى شود تا آن كه استدلال كرده اند بر بقاى قوّه عاقله بعد از خرابِ بدن .
و باز قوّه عاقله حالاتش مختلف نمى شود در قُرب و بُعد . پس ادراك مى كند مافوق عرش را تا تحت ثرا در لحظه واحده و ادراك خدا و صفات او ـ جلّ شأنه ـ مى كند با آن كه او ـ جل شأنه ـ منزّه است از قُرب و بُعد وجهت .
و نيز احساس نمى كند حسّ از اشيا ، مگر امور ظاهره را ، و عقل ، متعرّض حقايق اشيا و اجزا و جزئيات و ذاتيات و عرضيّات و جنس و فصل و نوع و صنف و غير اينها از تقسيمات مى شود . و هرگاه روح باصره نور باشد ، پس بصيرت كه به مراتب شتّى اشرف است ، از او اُولى است به اين كه نور باشد .
و باز همچنان كه نور بصر ، محتاج است به معينى از خارج [ كه آفتاب يا چراغ باشد ، نور بصيرت نيز محتاج است به معينى از خارج ] كه دليل او باشد و او پيغمبر و دوازده امام اند عليهم السلام ، و از اين جهت است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم را در جايى نور خواند كه « وَقَدْ جَاءَكُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ » 1 و در جايى « سِرَاجاً مُّنِيراً » 2 و اميرالمؤمنين عليه السلام را نيز نور خواند كه « وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ » 3 و قرآن را نور خواند كه « وَالنُّور

1.سوره مائده ، آيه ۱۵ .

2.سوره احزاب ، آيه ۴۶ .

3.سوره اعراف ، آيه ۱۵۷ .

صفحه از 231