تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ
مى بخشى از پادشاهى ، هر كه را مى خواهى ، به مقتضاى حكمت و مصلحت ، و مى ستانى پادشاهى را از هر كه مى خواهى .
بعضى بر آن اند كه مراد از پادشاهى ، پادشاهىِ ظاهر است كه حق تعالى زمام اقتدار جهاندارى را به قبضه اقتدار هر كه مى خواهد [ مى دهد و به او ]مى سپارد ، و عنان شهريارى از كف اقتدار هر كه مى خواهد ، بيرون مى آورَد . مفتاح اختيار به يد اقتدار قضاى اوست ، يا آن كه پادشاهى ، پادشاهى نبوّت و رسالت و امامت / 187 / است كه از بنى اسرائيل گرفت و به بنى اسماعيل داد ، يا پادشاهى مكّه معظمه است كه كفّار قريش را محروم نمود و به حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلمحواله فرمود .
وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ
ارجمند مى سازى هر كه را مى خواهى ، و خوار مى گردانى آن را كه مى خواهى .
بِيَدِكَ الْخَيْرُ
به دست قدرت توست [ خير يعنى ] همه نيكى ها ، به اختيار امور خيريّه ، يا امور مذكوره كه ايتاى ملك و نَزْع آن و اعزاز و اذلال است كه محض حكمت است ، و هر چه محض حكمت باشد ، خيرِ محض خواهد بود ، و اين نيز دليل است بر اين كه فاعل شُرور و قبايح ، خدا نيست و بنده است بنا بر سوء فعل خود .
إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
به درستى كه تو بر همه چيز توانايى از خلق و اعطا و نَزْع و اعزاز واذلال ، و قادر الذاتى و به هيچ وجه من الوجوه ، قصور از جانب قدرت تو نيست ؛ بلكه قصور از جانب مقدور است .
[ هرچه هست از قامت ناساز بى اندام ماستورنه ، تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست ] .