شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 219

[ دليل بر اين كه اجسام ، مركّب از هيولا و صورت نيستند و بطلان قول فلاسفه ]

و باز ، دليل است بر اين كه قدرت هاى ممكنات در تركيب اضداد مستهلك است ، و هيچ قادر به قدرت ، اين نتواند كرد ، مگر قادر الذات .
و اِشعار مى تواند بود فقره شريفه بر اين كه اجسام ، مركّب اند از اجزاى لا يتجزّى ، نه هيولا و صورت ، تا تدبّر نمايند كه گروه هاى مختلفه و اضداد را چگونه اجتماع داد ، و چگونه نسّاج حكمتش ساحت پاك بوقلمون خاك را به انواع حيوانات و اقسام نباتات و جمادات بياراست ، و به چندين هزار نقوش بر نَسَق عجيب و نَمَط غريب ، رنگ آميزى داد ، و چگونه ماشطه قدرتش زُلف گل و طرّه مسلسل رياحين و ياسمين را به زيبايى و دلربايى هر چه تمام تر بر روى نوعروسان بوستان برهم بافت ، و به چه خوبى پرده از روى شاهد مخمل نشين گل ، و مقنعه از رخسار مخدّره سنبل برداشت ، و به چه محبوبى نغمات بلابل را بر رئوس اشجار ، و صلاصل را در هنگام اسحار به الحان درآورد ، و چگونه خطّ سبزه را كه در غايت دلفريبى است ، بر روى عارض چمن و رخساره گلشن به وضع احسن بردمانيد ، و زبان سوسن را در تغرّس انوار ازهار نسترن و تفرّس عرايس ياسمن از هجوم تحيّر ، الكن گردانيد ، و چگونه در هر گلزارى عندليبان را چون مُغنّيان / 193 / با هم دمساز و در هر مرغزارى قمريان را چون مُقرِيان با يكديگر هم آواز ساخت .
و باز تفكّر نمايد كه اختلاف الوان مرغان در پَر و بال و رنگ آميزى هاى گوناگون با استواى اشكال كه نقّاشان بى نظير از كشيدن آن به قلم تصوير و پرگار تقدير معترف اند به عجز و تقصير ، از طبيعت عديمة الشعور چگونه سمت ظهور مى تواند يافت ؟ و چگونه به اهمال و اتّفاق ، اتّفاق مى تواند افتاد ؟ و از زمان بى اراده و شعور ، كى مى تواند به ظهور رسيد ؟ و محال است نزد عقول كه اين امور ، خود به خود حاصل شود ؛ بلكه البته به تقدير قادر خلاّق است .

صفحه از 231