شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 79

يعنى : رها كرده و واگذاشته است او ـ جلّ شأنه ـ پاره هاى شب بسيار تاريك را در حال تاريكى هاى تردّد و تحرّك او كه راه به در شدى از آن نمى يابد و خلاصى از آن ندارد .

[دليل علم صانع به جزئيات و كليات و قدرت او به همه مقدرات ]

و اين فقره شريفه ، فتح باب خوف است كه خلق در او هيچ نبينند و هيچ ندانند و از تصرّف مكاسب و معاش باز مانند .
و نيز براى فوايدى است كه مترتّب است بر مخلوقات ، تا آرام گيرند و قرارگاه و وقت آسايششان باشد و اَبدانشان از كلال بر آيد و حواسّشان قوّت يابد ، و قوّت هاضمه برانگيزد براى هضم طعام و برسد غذا به همه اعضا . اگر هميشه روز بودى ، خلق كى آسودى ؟ ۱ و پيوسته مشغول كار بودندى و بدن ها كاهيده شدى و حريصان چندان مشغول امور گشتندى كه خود را از كار افكندى ، و باز اگر شب نبودى ، زمين از حرارت آفتاب به مرتبه اى گرم شدى كه حيوانات و نباتات ضايع شدندى .
پس قادر حكيم و عالم خبير مقدّر فرمود كه گاهى روز و گاهى شب باشد ، مانند چراغى كه گاهى براى اهل خانه افروزند كه كارهاى خود را تمشيت دهند ، و گاهى برگيرند كه استراحت كنند . پس نور و ظلمت كه ضدّ يكديگرند ، براى نظام عالم در كارند .
و باز اگر هميشه شب بودى ، طلب معاش از كجا بودى ؟ پس اين به كار است آسايش را و از آن ناگزير است آرايش را تا هر افسردگى در روز به خلق رسد ، به آسودگى شب بَدَل يابد . و اين ، دلالت كند بر كمال قدرت / 26 / و علم ؛ زيرا كه هر كه كارى كند از تاريكى احتراز كند تا نگاشته او تباه نشود ، و او ـ جلّ شأنه ـ در رحِم و ظلمات ثلاث صورت نگارد و به امور جليل و دقيق رسد كه كار او ـ جلّ شأنه ـ با كار خلق نماند و فعل او با فعل ديگران ننمايد .

1.ب : خلق را كى آسودگى بودى .

صفحه از 231