مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 169

تزيين اول : بدان كه سؤال عبارت [ است ] از طلب كردن شخص دانى از عالى چيزى را كه مطلوب اوست غالبا ، و آن بنفسه متعدى به دو مفعول مى شود ، چنانچه گويى : « اَلّلهُمَّ إنّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُوري كُلِّها » ، و گاهى اوقات مفعول ثانى او حذف مى شود ، چنانچه در جميع فقرات اين دعا حذف شده ، و چون حذف ، مخالف اصل است و ارتكاب امر مخالف اصل ، موقوف است بر نكته اى و بدون آن قبيح است ، پس حذف مفعول ثانى سؤال در اين دعا نيز موقوف است بر نكته اى .
و مى شود كه حذف مفعول ثانى در اين جا از جهت افاده عموم مطلب باشد ، و صحيح است تعلق سؤال بكلِّ ما يتعلّقُ به الفعلُ مِنَ المَفاعيلِ و الحال و التميز و غيرها ، لكن غالب اين است كه متعلق باء قسم واقع مى شود چنانچه گويى : « اَلّلهُمَّ إنّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الأَعْظَمِ » ، و تعلّق آن به لفظ « من » و استعمال او با « من » قليل است ؛ چنانچه از تتبّع موارد معلوم مى شود .
وبايد دانست كه لفظ « من » هر گاه متعلق به سؤال بوده باشد ـ چنانچه در اين دعا تعلق به آن دارد ـ در چه معنى از معانى خود استعمال شده ، آنچه به نظر مى رسد اين است كه استعمال لفظ « من » در هيچ يك از معانى او در اين مقام مناسب نيست ، مگر در معنى « باء » [ و ] هر گاه استعمال شده باشد به معنى « باء » و اين معنى مسلّم شود ، استعمال آن در هيچ يك از معانى باء نيز صحيح نيست مگر در معنى باء قسم .
و لكن به مستندى از براى صحّت استعمال آن در معنى باء قسم برنخورده ام ، مگر اطلاق كلام بعض نحويين حيث قال : « و قد تكون بمعنى الباء نحو « يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِىٍّ » ، و انصراف اطلاق كلام بعض به سوى معنى الصاق كه اظهر معانى باء است اگر چه ظاهرتر است ، لكن استعمال باء در معنى قسم نيز نهايت شيوع دارد ، و فيه الكفاية .
و بنابراين مى تواند فقره مابعد كه « بأبهاه » باشد بدل از فقره اولى بوده باشد از قبيل بدليّت ظرفى از ظرفى ، و در اين صورت ظرف ثانى متعلّق به سؤال خواهد بود ، پس ظرف ، ظرف لغو باشد نه ظرف مستقر ، و مى تواند كه ظرف ثانى بدل از ظرف اول نبوده باشد و متعلق به عامل مقدّرى باشد مانند « متوسّلاً » و « متمسّكا »

صفحه از 326