مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 182

لِمُؤَلِّفِهِ

اگر مقصود حق از آفرينشنبود آن افتخار اهل بينش
به گلزار وجود جمله اشياگل ذاتى نمى گرديد پيدا
نه صبحى بود در عالم نه شامىنه اسمى بود از عالم نه نامى
نه خورشيد و نه مه در آسمان بودنه نام و نه نشان از اختران بود
نه جنّ و انس را مى بود بودىنه اين گردنده گردون را نمودى
نه عرش و فرش و نه خلد برين بودنه اسرافيل و نه روح الامين بود
نه مسجود ملايك مى شد آدمنه يك جنبنده مى بودى به عالم
نه روى صنع ايزد جلوه گر بودنه نخل فضل يزدان را ثمر بود
نه زلف سنبلى مى شد پريشاننه خود يك بلبلى مى شد خروشان
تعالى اللّه زهى بودى كه هر بودز بهر بود او گرديد موجود
تزيين اول : بدان كه لفظ جلال مصدرى مضاعف [ است ] كه جليل كه يكى از اسماء خالق بى عديل است مأخوذ از آن گرديده و آن اسمى است راجع به قدرت پروردگار صانع [ كه ] به معنى بزرگوارى و عظمت شأن حضرت بارى استعمال گرديده ؛ بدان جهت كه صغير است در نزد او هر بزرگى ، و حقير است در مقابل او هر جليلى كَما يقال : جل فلان اى عظمته . ۱ براى يافتن جاه و منصب عالى و بزرگى و حشمت بين الناس مداومتش بين الناس اثرى عظيم دارد ، وعدّه كبيرش هفتاد و سه ، وسيطش ۲ ده و صغيرش يكى است .
مروى است كه هر كه : « يا جليل » بسيار بگويد ، هر كس او را بيند ، تعظيم و توقير وى كند و چون به مشك و زعفران بنويسد و بخورد ، بزرگ و نزد انسان ، عزيز و سرافراز باشد .
تزيين دويُم : چون از خداوند متعال و پروردگار لم يزل ولا يزال سؤال نمودى به حق عظمت و جلال و بزرگى و اجلال او بايد كه دلت با زبان موافق وگفتارت با اعتقاد مطابق باشد ، وفى الحقيقه خداى خود را جليل و پروردگار خود را بى مثل و عديل بدانى .
و اعانت مى نمايد تو را بر اين معنى آن كه نظر نمايى در مصنوعات پروردگار و تفكر نمايى در مخلوقات خالق ليل و نهار ، از آسمانها و آنچه در آنهاست از ستارگان و ماه و خورشيد و حركات و دوران آنها در حال طلوع كردن و غروب نمودن ، و زمين و آنچه در اوست از كوه ها و معدن ها و نهرها و درياها و حيوان ها و گياه ها و درخت ها ، و آنچه در ميان زمين و آسمان است از ابرها و باران ها و برق ها و رعدها و برف ها و صاعقه ها و بادها ، و عجايب آنچه در بدن تو تعبيه نموده ، و غرايب آنچه در تن تو خلقت فرموده از عظام و لحوم و شحوم و عضلات و اعصاب و عروق و

1.كذا ، صحيح عبارت قريب بدين مضمون است : أَجَلَّ (جَلَّلَ) فلانا أي عَظَّمَهُ ؛ يا جَلَّ فلانٌ أي عَظُمَ در اقرب الموارد ، ج ۱ ، ص ۱۳۳ مى گويد : جَلَّلَ الرجلَ : عَظَّمَهُ . . . أجَلَّه : عَظَّمَهُ .

2.نسخه اصل : وسبطش . متن مطابق با نسخه روضاتى مى باشد .

صفحه از 326