از جمع بركنارم ، اشك ديده ام ريزان است . اگر با كسى گفتگو دارم ، گوشم به مقال ديگرى است و اگر بر روى كسى نگرانم ، چشمم بر جمال پرى منظرى .
حال زارم چو آتش ، شعله بار استدو چشمم هم جوار نوبهار است
شبم در ماتم و روزم به زارىشب و روزم به عالم اين دو كار است
الهى ! تا زبانم را قوت گفتار است مرا بيامرز ، و تا پايم را تواناى رفتار است از گناهم درگذر .
إلهي ! عَامِلْنَا بِفَضْلِكَ و لا تُعَامِلْنَا بِعَدْلِكَ يَا كَرِيمُ .
فصل دهم : در شرح فقره عاشره از دعاى شريف است
و آن مشتمل است بر يك مناجات ، و يك طراز ، و يك طلب :
مناجات
عزيزان را چه عزت باشد آن جاكه باشد عزت ايزد تعالى
مگر جز عزت وى عزتى هستمگر جز قوّت وى قوتى هست
نباشد عزتى جز عزت حقنباشد قوتى جز قوت حق
عزيز ، آن پادشاه لايزال استكه ذاتش ايمن از نقص زوال است
عزيز ، آن كامل الذاتى است كو رانه مثل است و نه شبه است و نه همتا
عزيز ، واقعى آن كردگار استكه عزت را مر او پروردگار است
عزيز آن است كو را ذلتى نيستبه پيش عزت وى عزتى نيست
خداوند جهان و خالق جانكه غير از وى كسى را نيست فرمان
همه عالم به نزد وى حقيرندهمه فرمان بر و فرمان پذيرند
همه مأمور امر پادشاه اندهمه محكوم حكم آن اله اند
خداوندا ! به حق عزت توبه حق نعمت بى منت تو
به آن لطفى كه با اين بنده دارىكز آن اين بنده را شرمنده دارى
به آن احسان بى پايان عامتبه آن بى انتها فضل تمامت
كه ما را قوّت طاعت عطا كنغنى از فضل خود از ما سوا كن
بكن بر بنده مسكين عنايتهدايت كن هدايت كن هدايت
اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّها وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها .
اى خداوند عزّت آفرين ! و اى آفريننده آسمان و زمين ! به درستى كه اين بنده كمترين ، سؤال مى كنم تو را به حق عزت و غلبه و قوتت ، در حالتى كه قسم مى دهم تو را به حق فرد عزيزتر از عزت تو و حال آن كه همه افراد عزّت تو عزيز است . خداوندا ! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به همه افراد عزت تو ، خاصه آن عزتى كه بر همه اشيا غالب و قاهر شده . خداى توانا !
آن كه به هر لحظه كلك قدرتش از نوصورت شخصى كند لطيف و دلارا۱
جانورى را به برگ سبز رسانددر ته دريا ميان صخره صمّا
صورت صد گل كند به چوبه خشكى۲از قلم صنع خويش بى يد و اعضا
آن كه اگر در مقام مهر و محبتحكمت و تقدير بر او كنند تقاضا
ليلى و مجنون شوند ليلى و مجنون۳وامق و عذرا شوند وامق و عذرا
طراز : لفظ عزت به معنى غلبه و قوت است و از اين قبيل است قول خداى تعالى : « وَ عَزَّنِى فِى الْخِطَابِ »۴ يعنى : غالب شد مرا در خطاب نمودن . و عزيز كه يكى از اسماء اللّه است ، به معنى غالب و غير عاجز است كه مانع نباشد وى را از آنچه اراده نمايد و بر اين معنى است قول مشهور كه « مَنْ عَزَّ بَزَّ » ۵ يعنى هركس در جنگ بر
1.در نسخه خطى : دلدارا .
2.خ . ل : به چوب و سرخسى .
3.در متن : ليلى مجنون ، بدون و او عاطفه . اين بيت در نسخه روضاتى چنين آمده :
وامق و عذرا شوند ليلى و مجنون ليلى و مجنون شوند وامق و عذرا
4.سوره ص ، آيه ۲۳ .
5.مرحوم مجلسى در بحار الأنوار (ج۴ ، ص۱۹۷) در شرح « عزيز » از اسماى الهى اين مثل را متذكر شده و مى گويد : وقد يقال في مثلٍ : مَن عزّ بزّ أي من غلب سلب . ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج ا لبلاغه (ج ۶ ، ص ۳۹۶ و ج۱۸ ، ص۳۸۱) ضمن حديث « من ملك استأثر » اين مثل و توضيحاتى پيرامون آن را بيان كرده است .