رباعى
گفتم به كدام روى از اين ره گذرميا با چه عمل طريق مقصد سپرم
گفتا كه خداوند ، كريم است و رحيمنوميد مشو كه نا اميدت نبرم
فصل چهاردهم : در شرح فقره چهاردهم از فقرات دعاى شريف
و آن نيز مشتمل است بر تأسّفى ، و دو تزيين ، و يك مطلب :
تأسف
دلا ! به ديده عبرت به حال خود نظرى كنرسيد وقت سفر خيز و فكر همسفرى كن
قدم قدم همه دام است اين جهان ، چو نخواهىبه دام حادثه پا بست ، خود از او حذرى كن
به اين بضاعت مزجات سوى مصر قيامتعزيز من نتوان رفت چاره دگرى۱كن
ره طويل به اين توشه قليل سپردنكجا رسد به نهايت خيالِ با ثمرى كن
براى روز پراكندگى اگر بتوانىترحمى تو به سوى غريب دربه درى كن
كنون كه دسترست هست درد خويش مداوابه دستگيرى شخص فقير خون جگرى كن
ز بهر آن كه نگردد يتيم ، طفل عزيزتنوازشى به يتيم ضعيف بى پدرى كن
براى ايمنى روز واپسين ز عقوبتقرين به آه شبانگاه ، ناله سحرى كن
شبيه حالت خود را اگر مشاهده خواهىبه وقت مرگ ز عبرت نظر به محتضرى كن
براى ديدن ماتم سراى خود دو سه روز[ ى ]مقام بر سر ماتم سراى نوحه گرى كن
به خاك خويش پس از خويش خواهى ار تو گذشتنبه سوى خاك رفيقان خويشتن گذرى كن
چگونه ناله كند روزگار با تو پس از تودمى نگه به كف پاى كوزه گرى كن
ز فصل و وصل تن خويشتن به مزرع گيتىنظر به جانب تخم و شيار برزگرى كن
به تنگناى لحد در قفس وجود عزيزتقياس بر تن مرغ شكسته بال و پرى كن
به زارى دل مسكين ز ديده قطره اشكىنجات خويش ز يزدان طلب به چشم ترى كن
بنال بر در درگاه پادشاه سلاطينبيان مطلب خود را به عرض مختصرى كن
بخوان به عجز ، خداوند خويش را۲گه و بى گهكه اى خداى! ترحم به حال منتظرى كن
بزرگوار خدايا ! به لطف و مرحمت خودبه سوى بنده مسكين خويشتن نظرى كن
اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ مِنْ قَوْ لِكَ بِأَرْضاهُ ، وَكُلُّ قَوْ لِكَ رَضِيٌّ، اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ بِقَوْ لِكَ كُلِّهِ .