آرايش اول : بعضى از علماى لغت ذكر نموده كه : « مَلك » به فتح ميم مصدر ملك يملك است ، چنانچه گويى : « ملكت الشيء أملكه ملكاً » ؛ و « مِلك » به كسر ميم اسم است از براى « مَلك » به فتح . و بعضى ديگر گفته اند كه : فعل مذكور را دو مصدر است : يكى « مَلك » به فتح ، و ديگر « مِلك » به كسر آن ، هر يك در نزد جماعتى از اهل لغت و مى گويى تو : « مَلَكتُ العجين أملكه مَلكاً» به فتح ميم يعنى : خمير را خمير مى نمايم ۱ او را خمير نمودنى سخت . و همچنين مى گويى : « هذا الشيء مَلكُ يميني » به فتح ميم و« مِلك يميني » به كسر آن . ولكن جوهرى ذكر نموده است كه : « مَلك » به فتح ميم فصيح تر است از « مِلك » به كسر . و « ملّكته الشيء تمليكا » يعنى : گردانيدم آن چيز را ملك از براى او . و « تَمَلَّكه » أي « ملكه قهراً » يعنى : مالك شد او را به قهر . و هيچ يك متعرض « مُلك » به ضم ميم نشده و حال آن كه استعمال آن در قرآن و ادعيه و نحو آن بسيار است كقوله تعالى : « وَ إِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَ مُلْكًا كَبِيرًا »۲ و كقوله سبحانه : « وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ »۳ و كقوله جل شأنه : « قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْكًا لاَّ يَنمـبَغِى لِأَحَدٍ مِّنم بَعْدِى إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ »۴ هر سه بنا بر مشهور ، و مثل لفظ ملك در اين فقره شريفه از دعا و نحو آن ، و آن يا از باب تسامح است و يا اين است كه لفظ مخالف لغت است و موافق استعمال و آن شاذ مقبول است .
و بالجمله ، ممكن است كه اين فقره نيز فقره مؤكده از براى فقره متلوّه بوده باشد و فايده توكيد و اين كه اين از كدام قسم از دو قسم توكيد است ، سابق به تفصيل بيان شد و در صورت مؤكده بودن آن دلالت مى كند ايراد معنى فقره متلوّه به لفظ فقره تاليه بر بلاغت معصوم عليه السلام ؛ چه بلاغت عبارت است از ايراد معنى واحد به طرق و تراكيب مختلفه . و نيز دلالت مى كند بر اين كه صفت سلطنت و ملك ، از ميان صفات اللّه صفتى است عظيم كه ابرام و الحاح در دعا به آن واقع شده و آن چنين است چنانچه بر
1.بر بالاى عبارت ، تصحيح شده : خمير نمودم .
2.سوره انسان ، آيه ۲۰ .
3.سوره آل عمران ، آيه ۱۸۹ .
4.سوره ص ، آيه ۳۵ .