مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 171

اطلاق ابيض صحيح است بر ذاتى كه معنى بياض در آن ذات زيادت باشد از معنى بياض كه در غير آن است ، مثل اين كه مى گويند كه : اين كاغذ سفيدتر است از آن كاغذ ، يعنى وصف سفيدى در اين فرد از كاغذ زيادتر است از وصف سفيدى كه در آن فرد ديگر است .
پس فى الحقيقة متّصف به وصف زياده ذات كاغذ است نه ذات بياض ، و ما نحن فيه نيز از اين قبيل است ؛ زيرا كه به حسب ظاهر اطلاق شده است لفظ « بهاء » بر بها ، و آن درست نيست ، و همچنين وارد است اشكال در حمل كلمه « بَهِيّ » بر بهاء در فقره ثانيه كه « كل بهائك بهيّ » بوده باشد .
و ممكن است تَفصّى از اشكالين مزبورين به چهار وجه :
اول : به آن چيزى كه شايع است در نزد اهل لسان از تجوّز در اسناد عقلاً كه عبارت است از اسناد فعل يا شبه آن إلى ما هو له بتأوّلٍ ، پس بنابراين اسناد « أبهى » و « بهيّ » در هر دو فقره از قبيل اسناد اسم فاعل است به مصدر كقولهم : « جَدَّ جدُّهُ وجَلَّ جَلالُهُ » .
دويم : به صَرف نمودن كلمه « بهاء » از معنى حقيقى او و قائل شدن به استعمال آن در معنى « بهيّ » به علاقه حاليّة و محليّة نحو « فَلْيَدْعُ نَادِيَهُو »۱ . و فرق فيما بين اين وجه و وجه اول اين است كه وجه اول مجاز عقلى و دويم مجاز لغوى است .
سيّم : به تقدير لفظى بعد از كلمه « أبهى » در فقره اولى كه مضاف اليه « أبهى » بوده باشد و مضاف به سوى ضمير « بهاء » ، و به تقدير لفظى ديگر پيش از كلمه « بهائك » ، يا بعد از آن در فقره ثانيه كه آن لفظ مقدّر يا مبتدائى بوده باشد مضاف به سوى « بهاء » ، يا مبتداى ثانى بوده باشد كه « بهيّ » خبر بوده باشد از براى او ، يا به تقدير دو لفظ يكى مضاف و ديگرى مضاف اليه بعد از كلمه « بهيّ » در فقره مزبوره .
پس على الاحتمالات تقدير كلام چنين مى شود : « اللهُمَّ إنِّي أسْأَلُكَ مُستَقْبِلاً إلَيْكَ مِنْ مَظهَرِ بَهائِكَ متوسّلاً إِلَيْكَ بأَبهى مظهره ـ أو مقسما إيّاك بأبهى مظهر ـ و كل مظهر بهائك بهيّ » أو « كلّ بهائك مظهره بهيّ » أو « كل بهائك بهيٌّ مظهره » .

1.سوره علق ، آيه ۱۷ .

صفحه از 326