ماندگى .
ز بحر فيض خود اى كردگار بى همتابريز جرعه آبى به حلق تشنه ما
كه مانده ايم همه خشك لب در اين وادىكه مانده ايم همه تشنه جان در اين صحرا
الهى ! منم بنده و تويى مولا ، و منم درمانده و تويى توانا ، منم ضعيف و تويى قوى ، و منم فقير و تويى غنى ، و منم فانى و تويى پايدار ، ومنم درگذرنده و تويى برقرار . الهى حفظ بنده بر مولاست ، و دستگيرى درمانده با توانا ، و تقويت ضعيف با قوى ، و رعايت فقير با غنى ، پس حفظ و وقايت و تقويت و رعايت كن مرا كه بسى محتاجم به اعانت و بسيار مفتقرم به رحمت تو .
اُمْحُ ـ يَا رَبِّ ـ مُثْبَتَاتِ الْعَثَرَاتِ بِمُرْسَلاتِ الْعَبَرَاتِ ، وَ هَبْ كَثِيرَ السَّيِّئَاتِ بِقَلِيلِ ۱ الْحَسَنَاتِ ۲ ، إنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ وَرَؤُوفٌ رَحِيمٌ .
اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ ، وَكُلُّ عُلُوِّكَ عالٍ، اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ .
اى خداوندى كه بالاتر ز هر بالاترى ! هرچه در وهم آيد از رفعت تو از آن برترى . به درستى كه سؤال مى كنم تو را به حقّ بزرگوارى تو كه بالاتر از آن بزرگوارى بالاتر نيست ، يا سؤال نماينده ام تو را به حقّ مظهر بزرگوارى و منظر شهريارى تو در حالتى كه قسم دهنده ام مر بزرگ تر مظهرى از مظاهر بزرگوارى تو و رفيع تر منظرى از مناظر پروردگارى تو و حال آن كه كل مظاهر بزرگوارى تو بزرگوار و كل مناظر پروردگارى تو رفيع القدر است . خداوندا ! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به حقّ جميع مظاهر بزرگوارى و تمام مناظر پروردگارى تو كه از ارفع و اعلى و اعظم و اسناى آن است ذات ۳ فرخنده صفات سيد سادات عالم و سرور اشراف بنى آدم زبده و خلاصه موجودات و عمده و برگزيده ممكنات ، حبيب پروردگار جهان و پيشوا و مقتداى پيغمبران ، رحمة اللّه الملك المنان على العالمين ، خاتم الأنبياء و سيد المرسلين .
شاهى كه بر تمام خلايق مقدّم استبالاتفاق سيد اشراف عالم است
ختم رسل كه نزد رسل اجتباى اواز كل ممكنات ز هر ره مسلم است
صلوات اللّه وسلامه عليه و عليهم أجمعين .
تزيين اول : لفظ « علو » مقابل « دنو » لفظاً و معنىً اسم مصدرى است كه اضافه شده است به سوى فاعل خود به اضافه لفظيه و مراد به آن علوّ معنوى است ؛ زيرا كه علوّ حسى از صفات جسم و جوهر ، و متحيّز در مكان است ؛ خداوند عالم از اين صفت ها برى است و علو معنىً ۴ عبارت است از احاطه قهّاريت و شمول جباريت او بر جميع افراد ممكنات را به نحوى كه تمام ، مقهور و مغلوب قوّت و قدرت ازليه اويند و احدى از آنها را توانايى تمرّد و تخلف از امر وى نبوده و نيست .
و به اين معنى راجع است آنچه بعضى در تفسير اسم « عالى » كه يكى از اسماء اللّه است گفته اند كه اسم عالى سه معنى دارد :
اول : صاحب سلطنت بر همه اشيا .
دويم : منزه از صفات مخلوقين از تجسم و تجوهر و تحيّز در مكان و زمان .
سيم : بلندى دارنده از آن كه وساوس شيطان و جهّال در ادراك بلندى او خوض تواند كرد و مثل و مانندى براى او قرار تواند داد ، « تَعَــلَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا »۵ .
تزيين ثانى : بدان كه از آيه شريفه « تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا »۶ ظاهر مى شود كه هيچ فردى از افراد انسان و هيچ يك از آحاد بندگان را نمى رسد كه خود را از ديگرى بالاتر داند ؛ چه خداوند عالم معلّق فرموده است وعده دخول در بهشت را به ترك اراده علو و فساد در آيه مزبوره ، چنانچه معلّق فرموده است وعيد را كه عبارت است از دخول جهنم به ركون به سوى ظلم آن جايى كه فرموده است : « وَ لاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَـلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ »۷ و خداى تعالى با
1.بحار الأنوار : لقليل .
2.بخشى ديگر از مناجات اميرالمؤمنين عليه السلام ، كه فقراتى ديگر از آن نيز قبلاً نقل شد .
3.مخطوط : + و .
4.خ . ل : معنوى .
5.سوره اسراء ، آيه ۴۳ .
6.سوره قصص ، آيه ۸۳ .
7.سوره هود ، آيه ۱۱۳ .