مدايح صفاتش مضمون حق مشحون كريمه «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ»۱ .
شهنشهى كه چو رخسار۲او نگارش يافتز پرتوش رخ خورشيد و ماه تابش يافت
كشيد چون يد قدرت به صفحه ايجادجمال بدر مثالش جهان نمايش يافت
صلوات اللّه وسلامه عليه وعلى آله الطيبين الطاهرين المعصومين إلى يوم الدين .
اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ مِنْ آياتِكَ بِأَكْرَمِها ، وَكُلُّ آياتِكَ كَرِيمَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ بآياتِكَ كُلِّها .
اى آن كه هر چه هست دليل وجود توستعالَم تمام مظهر غيب و شهود توست
آيات بيّنات و علامات واضحاتبى حد وحصر هر طرفى بر اُبُود توست
خداوندا ! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به حقّ آيات بينات وعلامات واضحات تو ، يا سؤال نماينده ام تو را به حق مظاهر آيات و مناظر علامات تو كه هر يك از آنها بر يگانگى ذات تو گواه صادق و بر وحدت صفات تو شاهد موافق اند ۳ ، به گرامى ترين آن آيات و ارجمندترين آن علامات ، و حال آن كه همه مظاهر آيات تو نامى و جميع مناظر علامات تو گرامى هستند . خداوندا ! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به حقّ همه مظاهر آيات و جميع مناظر علامات تو كه اَبْيَن و اجلى و اوضح و اَبْهاى آن ، وجودات سراسر سعادات ائمه طاهرين و پيشوايان دين و خلفاى راشدين و امناى راسخين مى باشند .
مقربان سراپرده جلال و جمالستارگان درخشان آسمان كمال
كه در ازل به هدايت نمودشان منصوبز روى مرحمت و لطف قادر متعال
غرض ز خلق زمان گر نبود خلقتشاننه روز مى شد و نه شب نه ماه بود و نه سال
صلوات اللّه وسلامه عليهم أجمعين إلى يوم الدين .
تزيين اول : بدان كه آيات بينات و علامات واضحات و امارات باهرات بر توحيد و يگانگى خلاّق ارضين و سماوات و پروردگار سلسله موجودات ، زياده از آن است كه عشرى از اعشار و اندكى از بسيار آن به محاسبه اُولى الابصار و مصاحبه ذوى الافكار در دفاتر متلاصقه ليل و نهار و طوامير متلاصقه ازمنه و اعصار گنجايش تواند يافت ،بلكه دلايلى كه در ضعيف ترين مخلوقى از مخلوقات ، و براهينى كه در كمترين موجودى از موجودات بر اين مطلبِ برين و مقصدِ بهين موجود است ، از حيّز صنعا و احصا بيرون و از شماره و تعداد جميع ملائكه و جن و انس از اولين و اوسطين و آخرين زياد و افزون است .
إذِ الْمَرْءُ كَانَتْ لَهُ فِكْرَةٌفَفِي كُلِّ شَيْءٍ لَهُ عِبْرَةٌ۴
و اگر چه در طىّ اين فصل ذكر جمله اى از آن آيات و شرذمه اى از آن علامات مناسب بود ، ولى از جهاتى چند ترك آن سزاوارتر ، و انصراف عنان خامه دو زبان از بيابان اين امر عظيم به سوى جاده مستقيم مطلب اهم از اين بهتر است ؛ چه آب دريا را به غربال بيختن ، خاك سفاهت و بى خردى بر سر ريختن است .
من و ذكر چنان امرى بدان ماند كه دريا را كسى خواهد بداند چند رطل آب اندر آن باشد ، من و ذكر چنان امرى بدان ماند كه گردون را كسى خواهد بداند چند در وى اختران باشد و يا در وادى بى انتهايى بى بصر شخصى همى خواهد كه داند چند از ريگ روان باشد .
تزيين ثانى : بيان اين مطلب در كتب نحويه مذكور و بر السنه و افواه نحويين معروف و مشهور است كه جايز نيست بنا كردن اسم تفضيل از ماده اى كه جايز نيست بنا كردن فعل تعجب از آن كما قيل :
صُغْ مِن مَصُوغٍ مِنْهُ لِلتَّعَجُّبِأَفْعَلَ لِلتَّفْضِيلِ وَأْبَ اللَّذْ أُبِي۵
و معتبر دانسته اند در ماده اى كه بناى تعجب و تفضيل از آن نمى شود ، چند چيز ۶ كه از مضمون اين دو بيت معلوم مى گردد :
وَ صُغْهُمَا مِن ذِي ثَلاثٍ صُرِّفَاقَابِلَ فَضْلٍ ثُمَّ غَيْرِ ذِي انْتِفَا
وَ غَيْرِ ذِي وَصْفٍ يُضَاهِي أشْهَلاوَ غَيْرِ سَالِكٍ سَبِيلَ فُعِلا
چه غرض از اين دو بيت بيان معرفت افعالى است كه جايز است در قياس ، بنا شدن دو فعل تعجب از آنها ، يعنى دو مثال « ما أفعله » و « أفعل به » . به مقتضاى بيت اول ، هر چه صحيح است بناى تعجب از آن ، صحيح است نيز بناى تفضيل از آن ، و هي كل فعل ثلاثي متصرف قابل للتفاوت غير ناقص ككان و أخواتها ، ولا يلازم للنفي ، ولا ما اسم فاعله على أفعل ، ولا مبني للمفعول ، و آن هر چيز است كه هشت شرط در آن موجود باشد :
اول آن كه : فعل باشد ، پس صحيح نيست بنا شدن اسم تفضيل از اسم .
دويم آن كه : ثلاثى مجرد باشد ، پس از فعل ثلاثى مزيد و رباعى و نحو آن بنا نمى شود .
سيم آن كه : متصرف باشد ، پس از غير متصرف بنا نميشود .
چهارم آن كه : آن معنى قابل تفاوت باشد .
پنجم آن كه : ناقص نباشد .
ششم آن كه : ملازم نفى نباشد .
هفتم آن كه : اسم فاعلش بر وزن اَفعل نباشد .
هشتم آن كه : مبنىّ از براى مفعول نباشد .
بعد از ذكر بيان مذكور مى گوييم كه : سرّ اين كه در اين فقره شريفه اسم تفضيل از ماده « آية » بنا نشده ، انتفاى شرط اول است .
واما اين كه در ميان مواد ممكنة البناء ، آن اسم از ماده « كرم » بنا شده پس مى تواند
1.اشاره است به آيه « وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ » ( سوره انبياء ، آيه ۱۰۷ ) يا « وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذِيراً » ( سوره اسراء ، آيه ۱۰۵ ) و در سوره سبا ، آيه ۲۸ نيز چنين مى خوانيم : « وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً » .
2.خ ل : تمثال .
3.خ . ل : دليل مطابق اند .
4.محاسبة النفس ، كفعمى ، ص۱۴۳ .
5.از اشعار الفيه ابن مالك در ابتداى باب افعل تفضيل است ، و همچنين دو بيت آتى .
6.خ . ل : هشت .