مترجمان ديگر مانند انصارى، ۱ ارفع، ۲ دشتى، ۳ انصاريان ۴ نيز هر يك به همين نحو ترجمه كرده اند. اساساً در اين قسمت به نظر نمى رسد كه ابهام يا دشوارى متنى باشد تا در ترجمه خود را نشان دهد، با اين همه، در برابر اين ترجمه هاى همگن، شاهد ترجمه اى متفاوت به شرح زير هستيم:
پسر جانم، بدان! كه احدى درباره «الهيات»۵(معارف توحيدى)، چنان كه پيامبر خدا(ص) سخن گفته و (از آن حقايق) خبر داده است، سخن نگفته و خبر نداده است. پس بدين خشنود باش كه او (در شناخت حقايق عاليه توحيدى و الهيات مستغنى، و سلوك تألّهى)، پيشواى راه شناس تو باشد، و او تو را به نجات ابدى (و آسايش سرمدى) راهبرى كند.۶
باز همين مترجم در جاى ديگرى متن فوق را اين گونه ترجمه كرده است:
پسرم حسن، هيچ كس مانند پيامبر (ص)، درباره الهيات سخن نگفته است.۷
در اين متن، كلمه شريفه «اللّه » به «الهيات» ترجمه شده است. درباره اين ترجمه و انتخاب چند نكته گفتنى است.
يك. ترجمه اللّه به الهيات، صرفاً تنوعى در تعبير نيست و نتايج خاصى در پى دارد، كه به آن اشاره خواهد شد.
دو. مترجم به خوبى به زبان عربى آشناست و نمى توان ترجمه الله را به الهيات ناشى از عدم تسلط به مفاهيم دينى در زبان عربى دانست. نيز نمى توان آن را نوعى سهو القلم و لغزش قلمى دانست، زيرا ايشان اين مطلب را در جاى ديگر نيز تكرار كرده اند.
سه. در متون دينى، الله به الهيات ترجمه نمى شود و قابل ترجمه نيز نيست. الله، به اصطلاح عَلَم يا اسم خاص خداوند است، حال آن كه «الهيات» نام رشته يا مجموعه اى از معلومات و معارف يا گونه اى عِلْم است. درست است كه در الهيات، از خداوند و صفات او سخن گفته مى شود، ليكن اين مجوزى براى ترجمه اللّه به الهيات به شمار نمى رود؛ وانگهى اگر چنين تسامحى را در ترجمه روا بداريم، شاهد پيامدهاى ناخواسته اى در عرصه متون دينى خواهيم بود. براى مثال، ممكن است، كسى با همين استدلال كلمه «الرسول» يا «النبى» را
1.نهج البلاغة، ترجمه: محمد على انصارى، تهران: نوين، ص ۸۲۷.
2.ترجمه روان نهج البلاغة، ترجمه: سيد كاظم ارفع، تهران: فيض كاشانى، ۱۳۷۹، ص۱۰۰۵.
3.ترجمه نهج البلاغة: محمد دشتى، قم: مشهور، ۱۳۷۹، ص ۵۲۵.
4.نهج البلاغة، ترجمه: حسين انصاريان، تهران: پيام آزادى، ۱۳۷۹، ص ۶۲۷.
5.تأكيدها از متن اصلى است.
6.پيام جاودانه، ص ۸۲ ـ ۸۱.
7.متأله قرآنى، قم: دليل ما، ۱۳۸۱، مقدمه محمد رضا حكيمى، ص ۱۷.