نقش پيش فرضها در ترجمه حديث - صفحه 17

دوم. در فقه و حقوق اسلامى نهادى به نام زن غير عقدى وجود ندارد. زنِ انسان ضرورتاً عقدى است. البته ذيل ماده «عقدى» در لغتنامه دهخدا چنين آمده است:
عقدى مقابل صيغه و منقطعه [ يادداشت مرحوم دهخدا] زن عقدى، در مقابل زن صيغه.۱
و انگهى زن صيغه اى نيز خود عقدى است، اما نوع عقد آن متفاوت است. در اين صورت نيز انتخاب اين تعبير درست نيست؛ زيرا تعبيرى عاميانه و غير دقيق است و به هيچ وجه بار معنايى «اِماء» را ندارد.
سوم. در ادامه اين ترجمه مى خوانيم:
پس از تولّد فرزند، فرزند خود را برگيرد كه بهره او باشد.
در متن اصلى آمده است كه مادرْ سهم فرزند است و در اين نكته ترديدى نيست و ضماير مذكر و مؤنث در اين بند به گونه اى هستند كه امكان اشتباهى براى كسى كه اندك آشنايى با عربى دارد، بر جاى نمى گذارد. ديگر مترجمان، اين قسمت را درست ترجمه كرده اند؛ براى مثال ترجمه آقاى شهيدى چنين است:
كنيز را به فرزند دهند، و بهره او حساب كنند.۲
آيا اين يك سهو و بدخوانى متن و در نتيجه، اشتباهى ناخواسته است، يا آن كه مترجم با توجه به نگرش خاص خود و برخى پيش فرضها آن را آگاهانه چنين ترجمه كرده است؟ گزينه دوم درست تر به نظر مى رسد؛ زيرا از اين منظر درست نيست كه مادر سهميه فرزند باشد، بلكه بهتر است كه فرزند را به مادر تحويل دهيم.
همين متن را ديگرى چنين ترجمه كرده است:
از كنيزانى كه شمع وجودشان را پروانه بوده ام و صاحب فرزندى شده اند يا باردارند، براى فرزند نگهدارى شود كه بهره آنان اند، و اگر فرزند بميرد و مادر زنده بماند، آزادى باز مى يابد، يوغ بندگى از گردنش برداشته مى شود و نعمت آزادى را نصيب مى برد.۳
هر چند اين ترجمه، مقصود متن را مى رساند و اشكالات فوق بر آن وارد نيست، اما نكات زير درباره آن گفتنى است:
يك. تعبير كنيزانى كه «شمع وجودشان را پروانه بوده ام» ترجمه هيچ يك از مفردات به كار رفته در متن اصلى نيست. ديگر مترجمان يا شارحان نيز در ترجمه بند فوق از اين تعابير سخنى به ميان نياورده اند.
دو. ممكن است گفته شود كه اين تعبير كنايه اى از آميزش است. اما اين دفاع پذيرفتنى

1.لغتنامه دهخدا، تهران: مؤسسه لغت نامه، ۱۳۷۳، ذيل ماده عقدى.

2.نهج البلاغة، ترجمه: سيد جعفر شهيدى، ص۲۸۵.

3.خورشيد بى غروب نهج البلاغة، تهران: ذره، ۱۳۷۴، ص۳۱۲.

صفحه از 22