نمى گردد. حال آن كه ترجمه فارسى چيزى بيشتر از متن عربى را منتقل مى كند و آن نوعى رابطه شورمندانه عاطفى است و در نتيجه، بار معنايى متن فارسى بيش از متن اصلى است. همان طور كه كاستى در ترجمه و عدم القاى مفاهيم كامل متن خطا به شمار مى رود، انتقال معنايى بيش از متن اصلى نيز خطاست و خروج از وظيفه مترجمى.
پنج. ممكن است گفته شود كه هر زبان ساختار و تعبيرات و اصطلاحات خاصى دارد و نمى توان انتظار داشت كه مترجم، حتى در مورد پاره اى اصطلاحات، همچنان پايبند متن باشد و حتى اصل اصطلاحات را كلمه به كلمه ترجمه كند و كارش از گونه ترجمه «سرشير»، به «رأس الاسد» از آب درآيد. اصل اين استدلال پذيرفتنى است، ليكن سخن در اين است كه در اينجا نيز با چنين موردى رو به رو هستيم يا خير؟ به نظر نگارنده، اين مورد از جاهايى نيست كه بتوان از اصل فوق سود جست. بى آن كه نيازمند تعبير عاشقانه فوق باشيم، مى توانيم از تعبيرهاى خنثى ترى استفاده كنيم. بسيارى از مترجمان در برابر تعبير كنايى فوق، تعبير كنايى «گردآمدن» را برگزيده اند؛ مانند: «آنان كه مى گرديدم بر آنها» ۱ . اين انتخاب چه بسا دقيق ترين معادل باشد؛ زيرا در متون كهن فارسى مانند تاريخ بيهقى، براى بيان همبسترى از تعبير گردآمدن استفاده شده است. ۲
گروه ديگرى به جاى استفاده از تعبير فوق، به سادگى از تعبير همبسترى سود جسته اند؛ مانند: «و هر كدام از كنيزانم كه با او همبستر شده ام» ۳ . يا: «هر يك از كنيزانم را كه با آنها همبستر بودم». ۴
گفتنى است كه ترجمه هايى كه با متن عربى چنين اختلافى دارد، متعلق به دوران معاصر است و علت اين نابرابرى در ترجمه را نه در ناآشنايى با زبان عربى و اصول ترجمه، بلكه بايد در پيش فرضهاى مترجمان يافت. به نظر مى رسد كه آنان در پى آن بوده اند تا به نحوى مسئله بردگى و كنيزان را ـ كه در اين متن به آن اشاره شده است ـ كمرنگ يا پاك سازند. با اين پيش فرض به جاى بحثى تاريخى و روشن ابعاد قضيه و شيوه برخورد اسلام با اين نهاد و تلاش تدريجى براى از بردن يا انسانى ساختن آن، ۵ اين راه نسبتاً ساده را انتخاب كرده و بر اساس آن ترجمه اى سامان داده اند كه از نظر ترجمه ناپذيرفتنى است.
1.نهج البلاغة، ترجمه: محمدعلى شرقى، تهران: دار الكتب الاسلامية، ۱۳۶۳، ص ۳۵۴.
2.تاريخ بيهقى، تصحيح على اكبر فياض، تهران: علم، ص۱۴۵.
3.نهج البلاغة با ترجمه گويا و شرح فشرده، زير نظر ناصر مكارم شيرازى، قم: هدف، ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۳۷.
4.نهج البلاغة، ترجمه: محمد بهشتى، تهران: شهريور و تابان، ۱۳۷۹، ص ۲۹۸.
5.براى ديدن تفصيل اين بحث ر. ك: تأثير پيش فرضها در فرايند ترجمه متون مقدس.