نقد حديث: كتابشناسي و متن پژوهي - صفحه 57

«كتاب»، ۱ و مهم تر از همه «اصل» ۲ نام برده مى شد. اين دفاتر، كه برخى از آنها شكل منظّم و مبّوب به خود مى گرفت، دستمايه اى براى تأليف و تدوين مجموعه هاى حديثى بعدى گرديد. بنابراين بسيارى از احاديث از همان آغاز در شكل مكتوب روايت مى شده و نه تنها با نقل شفاهى.
از اواخر سده دوم هجرى، بررسى هاى حديثى شيعه، بيشتر به كتابشناسى و نسخه شناسى متون و كتب حديثى معطوف گشت، يعنى نقد و بررسى متن حديث بر اساس كتاب و نسخه و نه بر پايه راويان آن. بدين گونه كه كدام راوى صاحب كتاب است، كتاب او در چه پايه اى از اعتبار است، از اين كتاب چند نسخه (= تحرير) در دست است و طريق هر يك كدام است، نسخه هاى (= تحريرهاى) آن چه تفاوتهايى (در تعداد روايات، تنظيم كتاب، اختلافات متن و ...) با يكديگر دارند و ... . رونق نگارش كتب «فهرست اصول و مصنّفات» از اواخر سده سوم ـ آن سان كه نجاشى (م 450 ق) به كتب «فهرستات» اشاره مى كند ـ ۳ مى بايد در همين راستا ارزيابى شود. نمونه اى كهن و دلپذير از توجّه قدما ـ در عصر ائمه ـ به «كتاب» و «نسخه» و «اختلاف ميان نسخه ها» را در ديباچه صحيفه كامله مى توان ديد، آنجا كه متوكّل بن هارون مى گويد كه در حضور امام صادق (ع) به مقابله صحيفه نسخه امام محمّد باقر (ع) و صحيفه نسخه زيد شهيد پرداخته و اختلافى ميان آنها نيافته است. ۴

3 . تحوّل نگرش: ريشه ها و پيامدها

پيداست كه هيچ دگرگونى در روش و نگرش، به يكباره و بدون سببها و انگيزه ها پديد

1.ر . ك: همان، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶.

2.دكتر مدرسى طباطبايى مى نويسد كه اصطلاح «اصل»، به ويژه در دانش حديث شيعى، معناى روشنى دارد و مقصود از آن دفاترى است كه مطالب آن به صورت شفاهى دريافت شده بود (ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجرى، ص ۱۲). امّا در تعيين مفهوم اصطلاح «اصل» در سنّت شيعى هنوز جاى سخن است (ر . ك: معجم مصطلحات الرجال و الدراية، ص ۲۳ ـ ۲۴). برخى از اساتيد معاصر برآن اند كه «اصل» به كتابهاى معتبر در نزد اصحاب اطلاق مى شده است. شايد گفته شهيد ثانى نيز اين مفهوم را بيان مى كند: «و كان قد إستقرّ أمرُ المتقدّمين على أربعمائة مصنَّفٍ لأربعمائة مصنِّفٍ سمّوها الاصول، و كان عليها اعتمادهم» (الرعاية، ص ۷۳). امّا اثبات اين اطلاق دشوار است و دست كم شواهد موجود از كاربرد اين اصطلاح تابِ اين معنى را ندارد. در فهرستهاى، الفهرست نجاشى و شيخ به چند كاربرد شايان تأمّل از «اصل» باز مى خوريم. ر . ك: الفهرست، نجاشى، ص ۲۵ (ش ۴۴)، ص ۵۱ (ش ۱۱۳)، ص ۴۲۵ (ش ۱۱۴۲)؛ الفهرست، طوسى، ص ۸۷ (ش ۱۱۷)، ص ۱۰۱ (ش ۱۳۶)، ص ۱۴۰ (ش ۲۰۴)، ص ۱۵۵ (ش ۲۳۸). در هر صورت، اين قدر هست كه فرقى اساسى ميان «مصنّف» و «اصل» بوده است، چنانكه ابن غضايرى دو فهرست جداگانه با عناوين «فهرست الاصول» و «فهرست المصنّفات» داشته است (الفهرست، طوسى، ص ۲).

3.الفهرست، نجاشى، ص ۱۵، ۴۹و۲۴۴.

4.صحيفه كامله سجّاديه، ص ۱۶.

صفحه از 68