به نظر مى رسد كه بدين شيوه مى توان بسيارى از كتابهاى كهن از دست رفته را بازسازى كرد. دكتر مدرسى طباطبايى كه كتاب خود (ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجرى) را بر اساس همين نگرش كتابشناسانه تدوين نموده است، كوشيده با جستجو در اسناد روايات به پى جويى احاديثى كه ريشه در منبعى مكتوب دارند بپردازد، و از اين راه توانسته ـ هر چند به حدس و احتمال ـ بسيارى از آنها را به همان كتابها و نوشتارهاى اوّليه بازگرداند.
در مقابل رواياتى كه بدين ترتيب به كتاب خاصّى منتسب مى شود ـ كتابى كه مجموعه اى از روايات تأليف يافته توسّط يك راوى است ـ ، روايات مفرده قرار دارد كه در كتاب راوى/ مؤلّف وجود نداشته است. اين مسأله موجب ترديد در اعتبار آن نقل شفاهى مى شود ۱ و يا دست كم اعتبارى فروتر نسبت به روايت منقول از اثر مكتوب راوى، براى آن متصوّر مى سازد.
در اين ميان، ذكر اين نكته نيز بايسته است كه متن مصنّفات قدما كه به واسطه تأليفات بعدى به دست ما رسيده، بر پايه حديث نگارى صِرف (جامع نگارى حديثى) نيست، بلكه بر اساس حديث نگارى گزينشى است، حال يا به جهت عدم پذيرش برخى روايات و يا به عللى ديگر.
بنابر آنچه گذشت، مى توان به جايگاه كتابشناسى در حوزه حديث ـ و به ويژه در عرصه قبول و ردّ روايات ـ پى بُرد. از اين رو، شايسته است كه متن پژوهى حديثى شيعه از ديدگاه كتابشناسى (يعنى بررسى احاديث بر محور «كتاب» و «نسخه/ تحرير»هاى آن) دنبال شود، و نه تنها بر پايه راويان. از اين ديد، راويان طُرُق مختلف، بيشتر راوى نسخه هاى مكتوب مختلف به شمار مى آيند.
بازيافت كتابهاى قدماى اصحاب و نگاه كتابشناسى به حديث، بهره هاى ويژه اى در بر دارد:
1. شناسايى كتابهاى معتمد اصحاب
شايد مهم ترين بهره از نگرش كتابشناسى، توجّه به كتابهاى معتمد اصحاب ـ و بعضا مورد تأييد ائمه ـ ۲ باشد. با بازسازى و دسترسى به كتابهاى معتمد اصحاب كه ايشان آن را صحيح دانسته و بدان عمل مى نموده اند، مى توان به صحّت رواياتى كه تعلّق آن به كتاب معتمد قطعى است، حكم كرد. بدين منظور مى بايد از حديث نامه هاى مرجع ابتدايى (مانند وسائل الشيعة) به مأخذ آنها (مانند الكافى) توجّه كرد. آن گاه با تأمّل بر سلسله اسناد ـ به شرحى
1.ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجرى، ص ۱۲ پانوشت ۱۵.
2.ر . ك: مبانى حجيّت آراى رجالى، ص ۳۹ ـ ۴۲.