شرعى ۱ آنها داريم . ۲
همين طور دامنه اعتبار حديث در عرصه هاى ديگر ، چون : تفسير و تاريخ و گزاره هاى پزشكى و ... اجمالاً تابع مبادى تصديقى ، يعنى دلايلى است كه ادلّه اثباتى اين دانش ها را اعتبار مى بخشند .
4 ـ 3 ـ 2 . حجّيت تبيُّنىِ حديث ضعيف
بر اساس بيانى كه در تحليل آيه نبأ گذشت ، حديث ضعيف گاهى از راه تبيّن به مرتبه اعتبار و حجّيت مى رسد كه برخى عالمان فقه و حديث از آن به «حجّت بالتبيُّن» ياد مى كنند . ۳
بر اساس آنچه در بحث هاى «اقسام حديث از نظر قوّت سندى» و «دامنه و شرايط اعتبار سندى» گفتيم ، دلايل حجّيت و اعتبار حديث در پژوهش هاى علمى اثباتى و دانش هاى كار بردى ، تابع يكى از دو چيز است :
الف . علم به صدور نصّ .
ب . اطمينان يا وثوق به صدور حديث ، به ميزانى كه دلايل اعتبار نصّ در آن دانش اقتضا دارند .
بنابراين ، صحّت سند و وثاقت يا حُسن حال راوى تنها يكى از راه هاى پيدايش علم يا وثوق به صدور روايت است .
چنان كه پيش تر گفتيم ، اين «علم به صدور حديث» از هر راهى پيدا شود ، حجّت است . همين طور «وثوق به صدور حديث» نيز اگر از راه ديگرى پيدا شود كه اعتبارش در دانش مورد كاربرد ، از سوى شارع امضا گردد ، حديث را حجّت و معتبر مى شماريم ؛ گرچه ، اصطلاحا ، سندش ضعيف باشد .
نتيجه اين كه در خبر واحد محفوف به قراين ـ كه موجب قطع يا اطمينان و يا وثوق عقلايى به صدور مى شوند ـ صفات قطع و اطمينان يا وثوق عقلايى ، از هر راهى حاصل گردند ، اعتبار آن حديث را به همراه خواهند داشت .
البتّه در باره تعميم راه هاى پيدايش وثوق عقلايى به خبر ، تنها بايد به نكته اى توجّه داشت كه در پى نوشت به آن اشاره مى كنيم . ۴
5 ـ 3 ـ 2 . راه هاى تبيّن حديث ضعيف
برخى راه ها كه به تنهايى يا با تلفيق چند راه و در پى تراكم ظنون ، موجب چنين اطمينان و وثوقى
1.مبناى «اعتبار شرعى» در حجيت اخبار ، همان اعتبار عقلايىِ امضا شده از سوى شارع مقدَّس است ، نه اعتبار تعبّدى شرعى ؛ چنان كه برخى بدان قايل شدند .
2.مگر بر مبناى تعبّدى بودن حجّيت و اعتبار خبر واحد ، كه مبنايى نامشهور است و حكم اعتبار بعضى از اين دستجات بنا بر آن مبنا ، احيانا در مواردى متفاوت خواهد بود .
3.ر . ك : قوانين الاصول ، ص ۴۵۸ .
4.چون مبناى حجيت خبر را سيره عقلا و عرف متشرّعان مى دانيم ، اين تعميمِ راه ها تا جايى پذيرفته است كه در زمان معصومان عليهم السلاممورد اعتماد و عمل عرف بوده و براى معصومان عليهم السلام امكان ردع و تخطئه وجود داشته و ردع ننموده باشند . اين عدم ردع نشان از رضايت معصوم عليه السلام از اعتماد و عمل به گونه اى از خبر دارد .