ملازمه غير بيِّن .
3 . عقل حكمى قطعى بر خلاف مدلول حديثى داشته باشد ؛ خواه به نحو ملازمه عقلى باشد يا با حكم مستقل عقل .
به طور كلّى ، با توجّه به عصمت كامل عقل و شرع ـ كه در آينده بيان خواهد شد ـ مفاد متون احاديث در تعامل با عقل انسان ثبوتا از سه حال بيرون نيست:
الف . فراتر از حوزه ادراكى عقل ، ب . موافق عقل ، ج . مخالف عقل .
به عبارت ديگر ، مفاد متون منسوب به شرع ثبوتا از سه صورت بيرون نيست: الف . عقل گريز ، ب . عقل نواز ، ج . عقل ستيز .
مطابق حكم عقل و تصريح معصومان عليهم السلام ، قسم سوّم ، اگر قابل تأويل نبود ، معصوم آن را نفرموده است . ۱
همچنين آنچه را از نصوص شرعى كه انسان در ترازوى تعقّل خويش ، نا صواب مى انگارد ، به حسب واقع و مقام ثبوت ، از دو حال بيرون نيست ؛ يا عقل واقعا چنان حكمى دارد ، يا ندارد .
اگر عقل چنان حكمى داشت ، پس يا دلالت متون شرعى مورد مناقشه است ، و يا سند و صدور آن مخدوش است ؛ مگر آن كه جهت صدورش خلل داشته و حديث از روى تقيّه صادر شده باشد و اگر عقل چنان حكمى نداشت ، پس يا حكمى موافق مفاد نصوص شرعى دارد ، و يا اساسا آن مورد از حوزه ادراكى عقل بيرون است و عقل اصلاً حكمى در آن باره ندارد ؛ در هر دو صورتِ اين وجه ، آن شخص در تعقّل خود به خطا رفته است .
2 ـ 1 ـ 4 . مراد از عقل در تعامل با مفاد نصوص
كار برد واژه عقل در تعامل با مفاد متون كتاب و سنّت ، به چند صورت است :
1 . قرينه بودن عقل ،
2 . موافقت يا مخالفت مفاد حديث با مأنوسات و استبعادات ذهنى و استيحاشات فردى يا صنفى يا نوعى .
اين دو صورت در حقيقت حكم عقل نيستند ، بلكه مجازا از آنها به عقل تعبير مى شود ؛ زيرا مأنوس يا نا مأنوس بودن امرى ، يا وجود ملازمه اى ناقص مى توانند از جمله قراين ظنّى بر مقصود بودن معنايى از كلام متكلّم به شمار آيند و براى كار ظهورگيرى مورد استفاده قرار گيرند .
بلكه حكم عقل ، در حقيقت ، به يكى از دو معناى ذيل بر مى گردد :
3 . مستقلاّت عقلى ، 4 . ملازمات عقلى .
مقصود از حكم قطعى عقل ، چه در مستقلاّت يا ملازمات عقلى ، گونه هاى «يقينيات» است ؛
1.به حديث شماره ۱۲ (و انبوه احاديث مشابه آن در جوامع روايى) مراجعه شود .