تحفة الإخوان - صفحه 556

و رياضى و طبيعى ، استاد و كامل بود ، و شكفته و بشّاش و خندان بود .
و مصنّفات در لغت عربى و فارسى و اشعار ، بسيارى از آن ستودهْ فعالِ حميده خصال ، بر صفحه روزگار ، يادگار است ، و از جمله تصانيف عربى كه از آن بزرگِ دين است ، كتاب : مشرق الشمسين ، حبل المتين ، صمديه در نحو ، مفتاح الفلاح ، كتاب اربعين ، اثنا عشريه صلاتيه و صوميه و زكاتيه و حَجّيه است .
و آنچه در فارسى تصنيف نموده است ، كتاب جامع عباسى است كه حسب فرموده پادشاه جم جاهِ كيوانْ بارگاه ، كلب آستانِ على بن ابى طالب عليه السلام ، شاه عباسِ جنّتْ مكان علّيين آشيان ، تصنيف نموده است و به نام نامى آن بهشت مكان ، شهرت دارد و رساله نان و حلوا و كتاب كشكول و غيرهم ؛ و فتاواى بسيارى از آن بزرگِ دين في زماننا هذا ، در ميان شيعيان ، شهرت دارد كه بر آن عمل مى نمايند و حواشى ، بر حلّ مشكلات كتاب متقدّمين و متأخّرين نوشته است و سن شريفش هفتاد و شش يا هفتاد و هفت است و در دار السلطنه اصفهان ، به رحمت ايزدى پيوست و نعش مطهّرش را در مشهد مقدّس و روضه منوّر امام ضامن ، على بن موسى الرضا ـ عليه ألف ألف التحية و الثناء ـ ، دفن كردند ـ نوّر اللّه مرقده و جعل الجنة مسكنه ـ .

شرح حال ميرداماد

«بيستم : السيد الكامل و السند الفاضل العالم العامل ، زبده سلاله مصطفوى و نقاوه دودمان مرتضوى ، شمعِ جمعِ سيادت و نجابت ، و حديقه باغ فصاحت و بلاغت ، بلبل بوستانِ افادت و افاضت ، گلبُن گلستان حقيقت و معرفت ، العالم للّه و الكامل فى اللّه ، الغريق فى بحار رحمة الملك القادر ، المغفور المبرور ، مير محمّد باقر ، المشهور به داماد ـ قدّس اللّه روحه العزيز ـ است . حقا و ثمّ حقا كه زبان خامه ، از تعريف و توصيف آن بزرگِ دين ، قاصر است و علم و كمال و صلاح و تقواى او ، بر عالميان ظاهر است . فضيلتش به مرتبه اى بود كه فضلاى روزگار در مدحش احسنت گويان بودند و صلاحيتش به درجه اى رسيده بود كه صلحاى عصر ، در توصيفش طريق مدح را پويان بودند ؛ و از تصانيف ، آنچه از آن بزرگِ دين مشهور است ، كتاب قبسات و كتاب صراط المستقيم است و تصانيف ديگر نيز غير از آنها دارد و حواشى بسيار بر حلّ مشكلات كتب متقدّمين و متأخّرين نوشته است و بر حلّ مشكلات [كتاب] من لا يحضره الفقيه ، حاشيه نوشته و رمزش «م ح ق» است ؛ يعنى محق و حقا كه محقّق و محق بوده است .
و صلاحيتش به مرتبه اى بود كه از جنس پوست ، احتياط مى كرد ، نمى پوشيد و پوست

صفحه از 561