محمد بن جرير طبري آملي و دلائل الإمامة - صفحه 233

مصاحبت با عباس را در مدينه درك كند. حضور فعال عبداللّه بن زبير در اين مراسم ۱ نيز از ديگر نكات جالب توجه در روايات اين كتاب است. اين در حالى است كه همه مورخان ، تولد عبداللّه بن زبير را در سال اول هجرت مى دانند.
همچنين حضور جعفر بن ابى طالب عليه السلام برادر حضرت على عليه السلام در اين مراسم ۲ نشانگر اوج بى خبرى جاعل از مطالب مسلّم تاريخى است ؛ زيرا جعفر در فاصله زمانى هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت تا ورود به مدينه پس از جنگ خيبر و در سال هفتم هجرت، در حبشه به سر برده و هيچ گونه حضورى در مدينه نداشته است.

2 . اسناد و منابع

1 ـ 2 . اسناد شيعى امامى

گرچه گفته شده كه كتاب دلائل الامامة توسّط غاليان ناآشنا به اسناد و منابع امامى در قرن هفتم هجرى ساخته و پرداخته شده است ، ۳ اما همان طور كه آقا بزرگ تهرانى به دفاع بر مى خيزد، ۴ بايد گفت كه دقت در اسناد و منابع اين كتاب اين نكته را هويدا مى سازد كه نويسنده آن در قرن پنجم مى زيسته و لااقل آشنا به منابع و اسناد شيعى امامى بوده است.
على رغم آن كه در بخش اول اين نوشته ، نتوانستيم هويت كامل مؤلف را مشخص سازيم و از اين رو حكم به مجهول بودن او كرديم، اما در اينجا بايد گفت: دقت در اسناد كتاب و نوع چينش آنان نمى تواند مؤيّد جاعل بودن مؤلف لااقل در بيشتر موارد باشد ؛ زيرا چنان كه اشاره خواهد شد، اين اسناد در جوامع شيعى شناخته شده ، بوده ۵ و ضعف رجالى بيشتر آنها امرى آشكار است ؛ در حالى كه اگر بناى بر جعل بود، مؤلف مى توانست از اسناد قابل پذيرش تر در جوامع شيعى بهره گيرد.
وجود تعدادى از راويان طبقات پيشين ـ كه كتاب هايى همچون دلائل الامامة و يا ديگر انواع تاريخ نگارى ائمه داشته اند ـ در سلسله اسناد اين كتاب، از مهم ترين ويژگى هاى اين نوشته است كه ما را با برخى از اين دست نوشته ها كه بسيارى از آنان هم اكنون مفقود است، بيشتر آشنا مى سازد.
از اين جمله مى توانيم از كسانى همچون محمد بن حسن صفّار (م 290 ق) صاحب كتاب بصائر الدرجات ، جعفر بن محمد بن مالك فزارى صاحب كتاب اخبار الائمة و مواليدهم ۶ از اساتيد

1.دلائل الامامة ، ص ۹۶ .

2.همان، ص ۹۷ .

3.الذريعة، ج ۸ ، ص ۲۴۷.

4.همان.

5.خوشبختانه محقق كتاب دلائل الامامة توانسته بسيارى از روايات اين كتاب را با كتب شناخته شيعى امامى قبل از زمان مؤلف يا بعد از آن تطبيق سازى كند.

6.رجال النجاشى، ص ۱۲۲.

صفحه از 239