محمد بن جرير طبري آملي و دلائل الإمامة - صفحه 234

روايى ابو غالب زرارى و محمد بن همام اسكافى، عبداللّه بن جعفر حميرى (م پس از 290 ق) صاحب كتاب دلائل، ۱ محمد بن همام اسكافى (حدود 235 ـ 246ق) صاحب كتاب الانوار فى تاريخ الائمة الاطهار ، ۲ ابو بكر محمد بن احمد بن عبداللّه معروف به ابن ابى الثلج بغدادى (237 ـ 322 يا 323 ـ 325ق) صاحب كتب تاريخى فراوان و از جمله كتاب تاريخ الائمة عليهم السلام، ۳ على بن هبة اللّه بن عثمان صاحب كتاب الانوار فى تاريخ الائمة الابرار ۴ ؛ و بالاخره بزرگ ترين تاريخنگار شيعى در قرون اوليه ، يعنى عبدالعزيز بن يحيى جلودى (م 332 ق) صاحب كتب مختلف تاريخى و به ويژه نوشته هاى مربوط به تاريخ تشيع و تاريخ اماميه همچون تك نگارى هاى مختلف درباره ائمه عليهم السلام ۵ ياد كنيم. نيز تعدادى از غاليان ـ كه داراى چنين نوشته هايى بوده اند ـ در سلسله اسناد اين كتاب حضور گسترده اى دارند كه از آن جمله مى توانيم از افرادى همچون عبدالرحمن بن كثير هاشمى از راويان قرن دوم و داراى كتبى همچون كتاب صلح الحسن عليه السلامو كتاب فدك ۶ . محمد بن على بن ابراهيم القرشى معروف به ابو سمينه، صاحب كتاب الدلائل ۷ و غالى بزرگى همچون ابو جعفر محمد بن على شلمغانى (مقتول در 322 يا 323ق) صاحب كتاب الاوصياء ۸ نام ببريم ؛ همچنان كه حضور گسترده غاليان يا متهمان به غلوى همچون يونس بن ظبيان، ۹ مفضل بن عمر جُعفى، ۱۰
محمد بن سنان زاهرى، ۱۱ داود بن كثير رقى ۱۲ و صالح بن عقبه ۱۳ نيز جالب توجه است ؛ اما جالب ترين بخش اسناد حضور پر بسامد شخصيتى همچون عمارة بن زيد ۱۴ است كه جز از طريق راوى او يعنى عبداللّه بن محمد بَلَوى شناخته شده نيست كه اتفاقا در اين كتاب نيز بيشترين نقل ها از عماره از همين طريق است.
بَلَوى در كتب رجال شيعه با اوصافى همچون وضاع، كذاب و ضعيف معرفى شده است و از توصيفات آنها چنين بر مى آيد كه شخصى قصه گو و داستان سرا بوده است. ۱۵

1.همان، ص ۲۲۰؛ الفهرست، ص ۱۶۸..

2.همان ، ص ۳۸۰.

3.همان ، ص ۳۸۱؛ الفهرست، ص ۲۳؛ الرجال، ص ۴۴۳.

4.جامع الرواة، ج ۱، ص ۶۰۸.

5.رجال النجاشى، ص ۲۴۰ ـ ۲۴۴.

6.همان ، ص ۲۳۴ ـ ۲۳۵.

7.همان، ص ۳۳۲.

8.ر . ك : سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمه عليهم السلام، ص ۶۷۰ ـ ۶۷۸ .

9.معجم رجال الحديث، ج ۲۰، ص ۱۹۲.

10.همان، ج ۱۸، ص ۲۹۲.

11.همان، ج ۱۶، ص ۱۵۱ ـ ۱۶۳.

12.همان، ج ۷، ص ۱۲۲.

13.همان، ج ۹، ص ۷۸.

14.رجال النجاشى، ص ۳۰۳.

15.جامع الرواة، ج ۱، ص ۵۰۴.

صفحه از 239