محمد بن جرير طبري آملي و دلائل الإمامة - صفحه 236

و احمد بن محمد بن حسن بن وليد، زرارة، ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، محمد بن ابى عمير، حسن بن محبوب، هشام بن سالم، عبداللّه بن مسكان را نبايد از نظر دور داشت كه احتمال بهره بردارى و جعل روايت به نام آنها، از سوى برخى از راويان سلسله اسناد بعيد به نظر نمى رسد..
از همه مهم تر بايد از شخصيت محمد بن جرير طبرى كبير صاحب كتاب المسترشد فى امامة اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام ياد كرد كه در موارد فراوانى در سلسله اسناد كتاب دلائل الامامة واقع شده است و بلكه در بيشتر موارد، مؤلف به صورت مستقيم و بدون ذكر سند ، با عبارت «قال ابو جعفر محمد بن جرير الطبرى» و يا عبارات مشابه از او نقل مى كند كه همين سبك روايت باعث شده تا عده اى نويسنده را محمد بن جرير بدانند.
نوع مباحث، كيفيت اسناد، چگونگى چينش مطالب اين كتاب به گونه اى است كه به صورت كاملاً آشكار تفاوت كتاب المسترشد را با كتاب دلائل الامامة روشن مى سازد و هر گونه شك در مورد تعدد نويسندگان آن دو را زايل مى سازد ؛ به عنوان نمونه در كتاب المسترشد تنها ده صفحه از حجم حدود هفتصد صفحه اى كتاب به ذكر عجايب امام على عليه السلام اختصاص يافته است ، كه همگى آنها از علم فراوان و احيانا علم غيب آن امام عليه السلامحكايت مى كند كه مواردى معقول بوده و به خوبى قابل دفاع است. ۱
چنين به نظر مى رسد كه شخصيت محمد بن جرير و اهميت كتاب او و نيز موقعيت زمانى زندگانى علمى وى يعنى دوره غيبت صغرا، او را داراى چنان اهميتى در جامعه امامى ساخته بود كه بسيارى از جاعلان روايات به منظور جاانداختن جعليات خود به فكر سوء استفاده از نام او افتاده اند كه اين جعليات منتسب به او به خوبى جاى خود را در قرن چهارم باز كرده بود و چنين گسترده مورد استفاده صاحب كتاب دلائل الامامة قرار مى گيرد والاّ چنان كه اشاره شد، استخراج موارد منتسب به او از كتاب دلائل الامامة و مقايسه آن با كتاب المسترشد به خوبى تفاوت ماهوى آنها را آشكار مى سازد.
در مجموع شايد بتوان گفت تعداد اسناد كتاب دلائل الامامه كه تمامى افراد آن مورد توثيق رجاليان قرار گرفته و از نظر سندشناسى صحيح به حساب آيند، بسيار اندك است ؛ به گونه اى كه مى توان گفت در بُعد معجزات تعداد اين گونه احاديث به تعداد انگشتان دست نمى رسد و به جرأت مى توان براى كسانى كه بيش از اين تعداد احاديث را معرفى كنند، جايزه هنگفتى در نظر گرفت.
به علاوه ، دقت در اسناد ، عيوب مختلف ديگرى را همچون ذكر عبارات ممن حدّثه، عمن ذكره، رفعه اليه، بعض اصحابنا، عن رجل و... ـ كه نامشخص بودن راوى را مى رساند ـ به نظر مى آورد ؛ همچنان كه حذف سلسله سند و نقل مستقيم از راوى و نيز سقط در اسناد، و همچنين جابجايى

1.المسترشد ، ص ۶۶۴ ـ ۶۷۵.

صفحه از 239