ميان هر دو طايفه است. ارزيابى مؤلف از اين روايات اين است كه آنها را زنديقان، با سوء نيت ساخته اند و غاليان آنها را به منابع حديثى منتفل كرده اند و عالمان مدرسه خلفا آنها را نشر داده اند. برخى از اينها را سيارى غالى نقل كرده، يكى از عمر است ـ كه طبرسى آورده ـ و چند روايت سند ندارند و در برخى هم تفسير با متن گفتار امام درهم آميخته شده است. به اين ترتيب ، روشن مى شود كه اينها همه، بدون اصل و سند و اعتبار است. ۱ با اين وصف ، معلوم نيست كه چگونه شيخ نورى و احسان ظهير، براى اثبات تحريف قرآن به آنها تمسك كرده اند. به هر حال، جاى شگفتى و پرسش هم چنان باقى است!
و سرانجام، نتيجه گيرى عسكرى ، در پايان جلد سوم كتابش، چنين است:
شيخ نورى و استاد ظهير ، به زعم خود، به يك هزار و شصت و دو روايت ـ كه بر تحريف قرآن دلالت دارند ـ تمسك نموده اند، كه ما به بررسى آنها پرداختيم. همه آنها مشمول يك از دو امر است: يا در سندهاى آنها افراد غالى دروغگو، ضعيف و مجهول وجود دارد و يا در متن روايت، تفسير و بيانى براى آيه است. محصول و زايش بررسى در اين كتاب براى نورى و احسان ظهير، يك هزار و شصت و دو صفر است. ۲