4 ـ 3 ـ 2 . سبب صدور ، سؤال سائل است ۱
گاهى اوقات فردى از معصوم عليه السلام سؤالى مى پرسيد و ايشان در پاسخ او حديثى بيان مى كردند ؛ مانند :
1 . امام صادق عليه السلام فرمود : مردى گفت : « اى رسول خدا ، با چه كسى ازدواج كنيم ؟ » فرمود : « با كسانى كه هم كفو شما هستند » . گفت : « آنها كيستند ؟ » فرمود : « بعضى از مؤمنان هم كفو بعضى ديگرند » . ۲
2 . امام على عليه السلام فرمود : مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : « اى رسول خدا ، چه شده كه من مرگ را دوست ندارم ؟ » فرمود : « آيا مالى دارى ؟ » گفت : « بله » . فرمود : « آيا آن مال را پيش فرستاده اى (تا ذخيره آخرتت گردد) ؟ » گفت : « نه » . فرمود : « به اين سبب مرگ را دوست ندارى ؛ زيرا قلب انسان نزد مالش است » . ۳
نتيجه
در يك جمع بندى كلى مى توانيم به نتايج حاصل از مباحث مطرح شده به صورت ذيل اشاره كنيم :
الف . سبب صدور حديث عبارت است از امرى (حادثه اى ، مناسبتى ، پرسشى ، نيازى ، موضوعى و ...) كه موجب مى شود يكى از معصومان عليهم السلام به خاطر آن يا درباره آن حديثى را بيان كند .
ب . علم اسباب صدور احاديث يكى از انواع علوم حديثى است و بعضى آن را جزء فقه الحديث مى دانند و موضوع آن شناخت و بررسى علل و اسبابى است كه معصومان عليهم السلام به دنبال آنها حديثى را بيان فرموده اند .
ج . درباره اهميت شناخت اسباب صدور احاديث مى توان گفت كه بعضى از احاديث داراى معناى واضح و روشنى هستند و بدون توجه به سبب صدورشان مفهوم آنها قابل فهم است ، اما شناخت اسباب صدور احاديث تاثير بسزايى در فهم ساير احاديث دارد و بدون توجه به آن اسباب معناى روايت قابل فهم نخواهد بود و يا برداشت نادرستى از آنها خواهد شد .
د . بعضى از آثارى كه در اين زمينه نوشته شده ، رؤيت نشده است و سه اثرى كه در اين مورد موجود است ، عبارت اند از : الف . كتاب اسباب ورود الحديث ، ب . كتاب البيان و التعريف فى اسباب ورودالحديث ، ج . مقاله « اسباب الحديث النبوى » .
ه . مهم ترين فوايد شناخت اسباب صدور احاديث عبارت اند از :
1 . ايجاد بصيرت در فهم حديث ، 2 . تخصيص عام ، 3 . تقييد مطلق ، 4 . تبيين مجمل ، 5 . بيان علت حكم ، 6 . شناخت احاديث تقيه اى ، 7 . رفع تعارض ، 8 . تبيين نسخ ، 9 . ترجيح بين احاديث ، 10 . رفع ابهام از كلمات و عبارات نامفهوم ، 11 . آشنايى با شيوه معصومان در بيان
1.« اسباب الحديث » ، فصلنامه علوم الحديث ، ش ۲ ، ص ۶۲ .
2.. الكافى ، ج ۵ ، ص ۳۳۷ .
3.الجعفريّات ، ص ۲۱۱ .