فقه الحديث از ديدگاه عرفا - صفحه 96

به وضوح و روشنى در همه بحث هايشان نمى بينيم و در بسيارى از موارد، خود روايتى را بدون سخن از تصحيح آنچه از طريق كشف و چه از طريق نقل، مى آورند.
از سويى ديگر، آيا در تصحيح حديث بين اهل كشف تعارضى وجود دارد يا نه؟ و اين موضوعى است كه كسى متعرض آن نشده است.
همچنين آيا تصحيح حديث حجتى براى غير ايشان است؟ ديگر اين كه آيا حجيت فقط به كسى كه براى او كشف حاصل شده، اختصاص دارد يا ديگران نيز از طريق او به حجيت مى رسند؟

2 . حديث در حوزه كاربردى نزد عرفا

عرفا و متصوفه و پيروان ايشان چگونه به درك و فهم حديث مى پردازد؟ مى بينيم كه دريافت هاى درونى يا شهود نزد ايشان و اصطلاحات خاص آنها به شكلى واضح در فهم حديث راه يافته است. اگر سخن از نقش دريافت ها يا شهود در درك و فهم فقها و متكلمان در حديث باشد، اين بحث بر محور نفى و اثبات مى چرخد؛ زيرا اين سخن براى پيروان هر دو گروه واضح و روشن است. و هرگاه عارف به مرحله مشاهده اشيا به طور آشكارا رسيد، در اين صورت، تفسير او از حديث بدون شك تابع يقينى است كه آن را با مشاهده دريافت مى كند.
شايد اين همان رمزى است كه در كلام كسى مانند صدرالمتألهين شيرازى و در تفسيرش آمده است. اين در حالى است كه او در روايات و اخبار، اشاره هاى علمى، معنوى و عرفانى و توضيح هاى رمزى را براساس نتيجه ها و كوشش هاى عقلى و نردبان صعودى عروج خداوندى مى بيند. ۱
نمونه اين اشاره ها يا دريافت هاى ويژه حديث را از ديدگاه صدرالمتألهين در بعضى از استنباط هايش در برخى روايات مى بينيم. او در موارد بسيارى با استفاده از اصطلاحات مكتب عرفا به تحليل روايات مى پردازد؛ به عنوان نمونه بايد تفسير وى ۲ را از روايت نبوى «من رآنى فقد رأى الحق» ملاحظه كنيم. اين روايت به تصور ملاصدرا بر اين امر دلالت دارد كه انسان كامل به شكل پروردگارش است. اعتقاد ملاصدرا به اين تفسير به اين جهت است كه او مراد از كلمه حق را ذات خداوند ـ عزّوجلّ ـ دانسته است؛ در حالى كه صاحب بحارالأنوار حق را، هنگام نقل روايت،به چيزى كه بر ضد باطل است، تفسير مى كند؛ يعنى اين كه هر كس مرا در عالم رؤيا ببيند، رؤياى او صادق است و رؤيايى دروغ يا پريشان نيست؛ به خصوص اين كه اين روايت پى نوشتى به اين شرح در بحارالأنوار دارد كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
همانا شيطان به شكل و صورت من درنمى آيد.۳

1.تفسير القرآن الكريم، ج۱، ص۱۶۹.

2.همان، ج۴، ص۱۳۴.

3.بحار الأنوار، ج۵۸ ، ص۲۳۵.

صفحه از 104