2 . تبيين كنندگى
اين عنوان به وجود احاديثى اشاره دارد كه ارتباط علّى و معلولى ميان دو صفت انسانى را نشان مى دهند و با ارائه پاسخهايى درباره چرايى پديده هاى روانى، ما را به كشف علت اساسى صفات روحى، اعم از عيبها و حسنها رهنمون مى سازند. اين احاديث، نخستين نياز فرضيه سازى را پاسخ مى دهد و اگر به شكل يك گزاره علمى و نه صرفاً توصيه اى و ارشادى ديده شوند، مى تواند مبناى حركت ما به سوى نظريه پردازى در آن موضوع و صفت شود و با آزمون و پژوهشهاى ميدانى، آن را از بوته آزمايش بيرون آورد. به عنوان مثال، مسئله دروغ گويى را در نظر مى آوريم. اگر بتوانيم علت يا علتهاى دروغ گويى را كشف كنيم، مى توانيم با جست و جو از راه حلهاى ريشه كن كردن آنها، به درمان اساسى دروغ گويى بپردازيم. مى توانيم در نظر نخست، هر چيزى را موجب دروغ گويى بپنداريم، اما اين شيوه يك كار علمى نيست، مى توانيم نيز به تحقيقات پيشينيان توجه كنيم و علتهاى ادعا شده آنان را بيازماييم. اين روش، اگرچه علمى است، اما پرهزينه است.
همچنين مى توانيم يكى از اين علتها را آنچه در احاديث آمده است، بدانيم، بدون آن كه در اين مرحله، به صحّت انتساب آن به معصوم(ع) نيازمند باشيم. حتى حديثى با سند غير معتبر، اگر در مقام بيان علتى براى دروغ گويى است، مى تواند به شكل يك احتمال وارد فرآيند فرضيه سازى و آزمون و پژوهش شود؛ اگرچه به لحاظ هزينه بالاى چنين پژوهشهايى شيوه صحيح آن است كه تا حدّ قابل قبولى، انتساب آن به معصومان(ع) احراز شود و معناى صحيح آن فهم گردد تا در روند نظريه پردازى، بر آب نقش ننگاريم و بدون زمينه به كار نپردازيم.
حديث مورد اشاره ما در اين مثال، چنين حالتى دارد. سند كاملاً معتبرى ندارد؛ اما مؤيدهايى نيز دارد. اين حديث به پيامبر گرامى اسلام(ص) منسوب است: «لا يكذب الكاذب إلاّ من مهانة نفسه عليه» كه در كتاب جامع حديثى اهل سنت، كنزالعمال آمده است. ۱ و مرحوم مجلسى نيز آن را در بحارالأنوار از كتاب الاختصاص نقل كرده است. ۲
اين متن به وسيله امام على(ع) - كه دروغ گو را خوار و ذليل دانسته است - ۳ نيز تأييد شده و مى تواند مبناى اين فرضيه گردد كه يكى از علتهاى دروغ گويى، احساس كِهترى شخص است.
با اعتماد اوليه به اين حديث، مى توانيم بگوييم گام اول در فرآيند نظريه پردازى را برداشته ايم و اكنون مرحله تهيه آزمونهايى است كه بتواند رابطه اين دو را اثبات كند. راه حل درمان، در صورت اثبات، به آسانى مشخص مى گردد.
گفتنى است احاديثِ تبيين گر ديگرى هم درباره آثار زيان بار دروغ داريم؛ يعنى صفاتى كه در اثر دروغ گويى پديد مى آيند و دروغ نسبت به آنها؛ علت است مانند: الكذب يؤدّى إلى النفاق دروغ گويى به دورويى مى كشد. ۴ و يا اقلّ الناس مروّة، من كان كاذباً ؛ مروت و جوانمردى دروغ گو از همه كس كمتر است. ۵
حديث اخير مؤيدات بيشترى دارد و با مسئله قبلى (رابطه خوارى نفس و دروغ) نيز پيوند دارد و تمايز متغير تابع و مستقل در آن مشكل مى نمايد؛ يعنى آيا قلّت مروّت به دروغ گويى مى كشد يا عكس آن صادق است؟ به عبارت ديگر، آيا فقط ميان اين دو صفت، همبستگى محض وجود دارد يا مى توان از اين حديث چنين فهميد كه يكى عامل پيدايش ديگرى است؟ و يا ممكن است بر يكديگر تأثير متقابل داشته باشند. ادعاى ما اين است كه احاديث تبيين كننده حداقل در حوزه روانشناسى تربيتى و پرورشى، كم نيستند و مى توان از آنها در بسيارى از مسائل مشترك روانشناسى و اخلاق دينى با يارى گرفتن از حديث پژوهان و حديث شناسان سود جست.
نكته پايانى آن كه نگرش ما در اين گونه احاديث، تنها محدود به درمان بيماريهاى اخلاقى نيست، بلكه با شناخت علت، مى توان به تقويت صفات مثبت پرداخت و زمينه هاى رشد و پويش آنها را فراهم آورد و از اين نيز فراتر رفت و به پيشگيرى از صفات و حالات منفى پرداخت. ما در فصل چهارم از همين بخش به پيشگيرى اشاره خواهيم كرد.
1.كنزالعمال، ح ۸۲۳۱ و ر.ك: اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۲۶ .
2.بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۲۶۲، ح ۴۵ ؛ اختصاص، ص ۲۳۲.
3.غررالحكم، ح ۳۳۹.
4.همان، ح ۱۱۸۱.
5.بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۵۹، ح ۲۱.