ولايت نامه اميرالمؤمنين علیه السلام - صفحه 285

رعد چون مطلوب خود را حاضر يافت ، بى تأمّل به جانب آن حضرت شتافت ونيزه اى كه در دست داشت ، حواله سينه بى كينه آن سرور نمود ، وآن كَننده در خيبر ، سر نيزه او را گرفته ، از دستش در رُبود وآنچنانش بر هوا انداخت كه از نظر ناظرانش غايب ساخت ، ودست مبارك در كمر او استوار فرمود واز روى قدرت ، قوّت كرده ، از صدر زينش دررُبود ومانند عقابى كه زاغى را دررُبايد ويا شاهينى كه كلاغى را تأديب نمايد ، به تحت تصرّف خود درآورده ، هر دو دستش را چنبر ساخت وبعد از آن كه به آسمانش برآورد ، بر زمينش انداخت وفى الحال ، از مَركب جَسته ، در صدر سينه اش نشست ودست وگردنش را به ضرب دست شجاعت برهم بست وچون بُرقع از رويش دور كرد ، جوانى ديد نورسيده وخط برگِرد عذارش نودميده .
رعد را نيز كه ديده بر جمال آن حضرت افتاد ، خونابه حسرت از جويبار ديده گشاد وگفت : اى دلاور ! به خاطر مياور كه من از بيم جان وانديشه قتل ، آب از ديده مى بارم ؛ بلكه جهت آن است كه در ديار خود به عشق نگارى گرفتارم ، اين چنين مضطرب وبى قرارم واز براى خاطر جانان ، قطع نظر از جان كرده ، اين همه راه قطع نموده ام ودر راه محبّت او اين درهاى محنت وبلا بر خود گشوده :

به درد دل گرفتارم ، عجب درد دلى دارمچه گويم قصّه خودراكه حال مشكلى دارم
اگر شمّه اى از درد دل اندوهگين خود به كوه خارا فرو خوانم ، با وجود سنگين دلى ، آب از چشمه چشم بگشايد واگر ذرّه اى از محنت خاطر غمگين خود ، خاطر نشان زمين نمايم ، با اين همه گران جانى به لرزه درآيد . اگر موجب غبارِ خاطر نباشد ، پرده از روى راز جانگداز بردارم واندكى از قصّه پُر غصّه خود بر زبان آرم .
آن شهريار على الاطلاق وآن مجمع مكارم اخلاق فرمود كه : «شرح احوال خود ، پوشيده مدار و رازى كه در خاطر داشته باشى ، بى حجاب ، پرده از روى آن بردار وخاطر ، جمع دار كه همّت به حصول مقصود تو خواهم گماشت ودر انجام مرام تو

صفحه از 303