ولايت نامه اميرالمؤمنين علیه السلام - صفحه 292

وپرداخته ، ودر بالاى آنها قصرى ديدم از يك دانه ياقوت رخشان ومانند ماه ثاقب در ميان كواكب تابان ودرخشان ، ودخترى ـ كه زبان از تعريفش قاصر است ـ در آن قصر نشسته ، وكنيزان سرو قدِ پرى رخسار در خدمتش كمر بسته . چون به گرد آن باغ دلگشا گرديدم وآن منازل وقصور بى عيب وقصور را ديدم ، به يكى از مقرّبان عالم بالا رسيده ، پرسيدم كه : اين باغ ومنظرِ فردوس نما چه نام دارد ؟ وخوشا حال فرخنده مآلى كه در اين روضه خُلدآسا مقام دارد ! آن خورشيدْ منظرى كه درآن قصر نشسته ، دختر كيست ؟ واگر از نوع بشر باشد ، نام او چيست ؟ گفت : اى بى خبر ! بهشت برين وفردوس با تزيين كه در دنيا شنيده اى ، نام اين باغ است ودر دل محرومان از اين باغ ، هزار گونه داغ است . صاحب آن قصر ومنظر ، دختر حضرت خير البشر ، محمّد مصطفاست . نامش بتول عَذرا وفاطمه زهراست وزوج او ساقى حوض كوثر وابن عم پيغمبر ، امير المؤمنين حيدر است ، و دو فرزند ارجمندش ـ كه دو گوشواره عرش اند ـ يكى شُبَير وديگرى شَبَّر است ، وآن كنيزان كه كمر خدمتش بر ميان جان بسته اند ، حوران پاكيزه سرشت اند ، واين پنج تن كه مذكور شد ، به «آل عبا» مشهور وقُسّام نار وبهشت اند . جمعى كه خود را در ذيل عاطفت ايشان درآورند ، راه به اين منزل ومقام بَرَند ، وكسانى كه به ولاى ايشان پى نبرند ، در وادى گمراهى مانده ، جان به نار جحيم سپُرند ، وتو اگر خواهى كه از اين گمراهى خلاص باشى ودر خدمت خيرالنساء از محرمان خاص ، بايد كه جهت حصول شرف اسلام و وصول به اين مرتبه ومقام ، فردا به جانب دروازه شهر شتابى وشَرَف خاكبوس زوج بتول عذرا كه با رعد در آن جا خواهند بود ، دريابى .
بعد از تقرير اين حكايت ، از نظر من غايب شده ، ديگر او را نيافتم وسراسيمه از خواب جسته ، به اين جانب شتافتم وبحمد اللّه كه به صدق اين واقعه ، فايز گشته ، رخساره به خاك راهت واين معنى بر من يقين گشته كه به مجرّد اين شَرَف ملاقات ، از عقوبات اُخروى آسودم .

صفحه از 303