حكم شرعى وضع حديث - صفحه 27

آمده است؛ يعنى دروغى كه غايت و عاقبت آن گمراهى است. يا اين كه نوعى تخصيص به ذكر بعض افراد عموم است؛ همچنان كه درباره آيه: «لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَـفًا مُّضَـعَفَةً۱» ... وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلَـادَكُم مِّنْ إِمْلَـقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ۲» گفته اند؛ چرا كه ذكر مضاعفت ربا و كشتن فرزندان در اينجا براى تأكيد بر امر آنها، نه اختصاص حكم بدان هاست. ۳
4 ـ 2 ـ 5 . بر فرض صحت اين توجيه «به طور عام»، نمى تواند مجوز دروغ بستن بر پيامبر صلى الله عليه و آله «به طور خاص» باشد؛ چون سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله راهنماى فكر و عمل و برخاسته از وجود معصوم و مؤيد به تأييدات الهى و الزاما متبع است؛ در حالى كه اقوال ديگر چنين نيستند.
3 ـ 5 . چنان چه سخنى مطابق حق گفته شود، گويى كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخن را گفته است. ۴ احمد بن عمر قرطبى (م656ق) در المُفْهم فى شرح صحيح مسلم از «برخى از اهل رأى» (يا به قولى، برخى از فقهاى اهل رأى) نقل مى كند كه مى توان هر چه كه موافق قياس جلى است، به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت داده و آن را قول ايشان صلى الله عليه و آله دانسته و گفت: «قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله كذا و كذا». ۵ براى مثال، از ابوجعفر هاشمى نقل شده كه وى برخى از احاديث را ـ كه مشعر بر حق بود ـ وضع مى كرد. ۶ از اين رو، گفته شده كه كتاب هاى آنان لبريز از احاديثى است كه متن هاى آنها بر موضوع بودنشان دلالت مى كنند؛ چون شبيه به فتواهاى آنان هستند و شايسته سخنان شيوا و روان پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده و سند صحيحى نيز ندارند. ۷
اما بايد گفت:
1 ـ 3 ـ 5 . چنانچه سخنان ما مطابق حق باشد، چه ضرورتى وجود دارد كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت داده شود؟
البته در اين جا بايد قبول كرد كه منتسب كردن سخنان به شرع در جامعه اى كه مردمانش در تمام رفتارهاى فكرى و عملى خود متكى بر حكم و بيان شرعى هستند، از روش هاى قديمى براى رواج آن سخنان است. در حقيقت، زمينه فرهنگى و دينى خاصى موجب دامن زدن به اين رفتار ناهنجار مى گردد كه آن دينى شدن يا دينى خواستن تمام شؤونات زندگى است.
2 ـ 3 ـ 5 . شكى نيست كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله مطابق حق است، اما در مطابق حق بودن سخنان مردم اختلاف است و هر كس سخن خود را مطابق با حق مى داند و در اين خصوص، اتفاقى وجود ندارد، لذا انتساب چنين سخنانى در حقيقت هزينه كردن دين براى پيشبرد افكار و اغراض خاصى است.

1.فتح البارى، ج۱، ص۱۷۸.

2.سوره آل عمران، آيه۱۳۰.

3.سوره انعام، آيه۱۵۱.

4.الموضوعات، ج۱، ص۹۸.

5.تدريب الراوى، ج۱، ص۲۸۴؛ الرعاية، ص۱۶۳؛ الرواشح، ص۱۹۹.

6.تاريخ بغداد، ج۱۰، ص۱۷۰.

7.فتح المغيث، ج۱، ص۲۴۵.

صفحه از 32